پنتاگون و هاليوود از ديرباز همكاري تنگاتنگي با يكديگر داشتهاند، چرا كه در اختيار نهادن تجهيزات لازم و حمايت از اكران فيلمهاي هاليوود از يك سو و ساخت فيلمهاي همسو با اهداف پنتاگون از سوي ديگر، همكاري نزديك دو طرف را رقم زده است.
ديويد روب در كتاب اخير خود با عنوان «نام عمليات: هاليوود» نشان ميدهد كه چگونه هاليوود با پذيرش نظرات پنتاگون در مورد تغيير فيلمنامهها، حذف مسايل واقعي اما ناخوشايند، سانسور جنايات جنگي و پرهيز از نشان دادن صحنههاي استعمال موادمخدر و مشروبات الكلي، عملاً به يك جريان گسترده خود سانسوري در ايالات متحده دامن ميزند.
البته هدف نهايي آنان از اين اقدامات كمك به ايجاد يك تصوير ذهني مطلوب از ارتش در اذهان مخاطبان به ويژه كودكان و نوجوانان كه سربازان آينده ارتش ايالات متحده هستند و همچنين نمايندگان كنگره كه بايد همه ساله بودجه هنگفت نيروهاي پنجگانه ارتش را تصويب كنند، ميباشد. خبرنگار نشريه «مادر جونز» در گفتگو با «ديويد روب»(روزنامهنگار و نويسنده آمريكايي و داراي آثار متعدد در حوزه سينما).، ابعاد مختلف اين همكاري را برملا ميكند.
مقدمه
امروزه تعدادي از تهيهكنندگان هاليوود، به افرادي تبديل شدهاند كه با تغيير افراد شرور فيلمنامهها به انسانهايي قهرمان، تغيير شخصيتهاي اصلي، عوض كردن مفاهيم سياسي حساسيتبرانگيز و يا اضافه كردن صحنههاي مربوط به حضور نيروهاي نجات به فيلمهايي كه اصولاً به اين صحنهها نيازي نداشتهاند، در جهت خوشحال كردن پنتاگون، گام برميدارند. گويي كه هيچ انسان بدي در ارتش وجود ندارد. هيچ معاشرتي بين فرماندهان و زيردستان صورت نميگيرد. سربازان ارتش از موادمخدر و الكل استفاده نميكنند. هيچگاه بر سر خشك مغزيهاي موجود، كشمكشي روي نميدهد. و در نهايت اينكه ارتش و رئيسجمهور نبايد با تصويري بد معرفي شوند.
ديويد روب در اين مصاحبه توضيح ميدهد كه چرا پنتاگون بيش از ساخت يك فيلم خوب به دنبال ارائه يك تصوير مناسبي از خويش است و چرا تهيهكنندگان فيلمهايي نظير اسلحه برتر، برهنگان و سانتيني بزرگ مجبور شدهاند كه با دستكاري و تغيير در فيلمنامههايشان، خواستههاي پنتاگون را اجرا نمايند. البته آنان در مقابل توانستهاند با قيمتي اندك به لوكيشنها، خودروها، تانكها، نفربرها و تجهيزات و نيروهاي نظامي مورد نياز خويش براي ساخت فيلمهايشان دست يابند.
در سال جاري، آقاي روب كه به عنوان خبرنگار در دو نشريه گزارشگر هاليوود و ديلي واريتي به فعاليت مشغول است، از انعقاد يك موافقتنامه ميان استوديوهاي فيلمسازي هاليوود و مقامات پنتاگون، مطلع گرديد و تصميم گرفت كه در اين مورد به تحقيق بپردازد. وي به بررسي صدها سند پنتاگون پرداخت و با دهها فيلمنامهنويس، تهيهكننده و فرمانده نظامي نيز مصاحبه نمود. در نهايت نيز يافتههايش را در كتاب «نام عمليات: هاليوود» منتشر نموده است.
در ادامه مصاحبه خبرنگار نشريه «مادر جونز» جف فليچر با ديويد روب را ميخوانيد:
مادر جونز: سابقه همكاري ارتش ايالات متحده با هاليوود به چه زماني بازميگردد؟
ديويد روب: همكاريهاي سازمان يافته دو طرف، درست پس از پايان جنگ جهاني دوم آغاز گرديد. البته پيش از آن هم پنتاگون با تهيهكنندگان فيلمهاي سينمايي همكاري ميكرد. اما اين روابط همانند اينك، ساختار يافته نبود. هرچند اولين همكاري دوطرف به ساخت فيلم بالها در سال 1927 ميلادي بازميگشت كه برنده جايزه اسكار نيز شد.
يك تهيه كننده بايد چه گامهايي را براي دستيابي به اين كمكها بردارد؟ و اين فرآيند چگونه است؟
اولين گام اين است كه يك درخواست همكاري را براي پنتاگون ارسال و نيازمنديهاي خود را از قبيل كشتي، تانك، هواپيما، بندرگاه، اسلحه، زيردريايي و نيروهاي نظامي اعلام نماييد. بدين ترتيب اين تجهيزات در ساعت مقرر به شما تحويل ميگردد. البته بايد پنج نسخه از فيلمنامه را به پنتاگون ارسال كنيد تا در ميان پنج نيروي هوايي، دريايي، زميني، گارد ساحلي و تفنگداران دريايي توزيع شود. كمي بعد نيز پاسخ مثبت و يا منفي آنها را براي همكاري دريافت خواهيد كرد. البته هميشه آنها تغييراتي را در فيلمنامه اعمال ميكنند تا تصوير ارائه شده در اين فيلمها، با نظرات آنها انطباق يابد. به هرحال شما ميتوانيد اين تغييرات را اعمال كنيد، با آنها به مذاكره بپردازيد و يا اينكه از همكاريهاي آنان چشمپوشي نماييد.
البته بايد دانست كه هميشه يك نماينده پنتاگون به عنوان مشاور نظامي در لوكيشنهاي شما حضور مييابد تا از انطباق فيلم شما با فيلمنامه اطمينان يابد. در صورت عدم رضايت وي، آنها راشهاي فيلم را بازبيني ميكنند و تقاضاي تغيير صحنههاي موردنظر را مينمايند. همچنين شما بدون موافقت آنها قادر به تغيير هيچ يك از بخشهاي فيلمنامه مورد توافق نخواهيد بود. و به خاطر داشته باشيد كه سرهنگ ديويد جورجي كه يكي از اين مشاوران نظامي است، يكبار تهديد نموده بود كه در صورت عدم تأمين رضايتش، نيروهاي نظامي خود را از لوكيشن خارج خواهد كرد. البته پس از آماده شدن فيلم، شما بايد يك نمايش خصوصي را بايد براي مقامات پنتاگون تدارك ببيند. لذا همه مردم ما بايد دريابند كه اين فيلمها از سوي مقامات نظامي بازبيني شده است.
در اين مرحله كه ساخت فيلم به پايان رسيده، ارتش چه كاري ميتواند در صورت مشاهده وجود يك مشكل انجام دهد؟
اين اتفاق در مورد فيلم رشته اندوه اثر كلينت ايستوود روي داد. در فيلمنامه اين فيلم صحنهاي وجود داشت كه يك سرباز آمريكايي به سوي يك سرباز زخمي و بيدفاع كوبايي، آتش ميگشود. مقامات پنتاگون اعلام نمودند كه اين صحنه بايد حذف شود، چون يك جنايت جنگي است. لذا كارگردان مجبور به حذف آن صحنه شد. چرا كه آنان تهديد نموده بودند كه در غير اين صورت، ضمن عدم همكاري، از نمايش فيلم در سينماهاي پايگاههاي نظامي خارج و داخل خاك آمريكا جلوگيري خواهند نمود؛ كاري كه ميتواند به نمايش عمومي يك فيلم سينمايي آسيبهايي جدي وارد كند. البته اين اتفاق در گذشته در مورد چند فيلم روي داده است. به هرحال، استيوود كه در يك طرح خيرخواهانه كمك به فقرا كه با حمايت نيروي دريايي انجام ميگرفت نيز عضويت داشت، با اقدامات تلافيجويانه مقامات پنتاگون روبهرو شد.
براي من اين سؤال مطرح شده كه پنتاگون براي كمك به يك فيلم، چه معيارهايي را مدنظر ميگيرد؟
مهمترين فاكتور، كمك نهايي فيلم به برنامههاي استخدام پرسنل موردنياز ارتش است. همچنين آنها به دنبال عقلاني نشان دادن عملياتهايشان هستند، هرچند ارائه اين تصوير خوب، به بهاي تحريف واقعيتها تمام شود. واقعيتهايي كه معمولاً بار ارزشي منفي نيز دارند. اين اتفاق در مورد فيلم سيزده روز كه تصويري دقيق ولي در عين حال منفي نسبت به بحران موشكي كوبا (كه ميتوانست به آغاز جنگ جهاني سوم، منجر شود)، ارائه ميداد، اتفاق افتاد. هنگامي كه دو تهيه كننده فيلم پيتر آلموند و كوين كاستنر به مذاكره در مورد فيلمنامه خود و اتفاقات روي داده در كاخ سفيد در دوره رياستجمهوري نيكسون با مقامات پنتاگون پرداختند، آنان خواهان تغيير اتفاقات تاريخي مستندي شدند كه نوار صوتي مذاكرات آنها هم موجود است. البته با پاسخ منفي تهيهكنندگان، از كمكهاي ارتش هم خبري نبود.
اما چرا تهيهكنندگان بيشتري از اين رويكرد استقلالطلبانه استفاده نميكنند؟
امروزه بسياري از تهيهكنندگان، ساخت فيلمنامههاي پيشنهادي را تنها منوط به همكاري ارتش ميدانند. چرا كه در غير اين صورت، هزينههاي فيلم بسيار زياد خواهد شد. بدين ترتيب ما شاهد يك خودسانسوري سازمان يافته هستيم. همانطور كه در مورد فيلم سقوط بلكهاوك اثر ريدلي اسكات كه به بررسي جنگ تفنگداران آمريكايي در موگاديشو ميپرداخت، اين اتفاق روي داد.
اما اگر از مسئله حذف جنايات جنگي بگذريم، چه چيزهاي ديگري بايد در فيلمهاي سينمايي ساخته شده با حمايت پنتاگون مورد توجه قرار گيرد؟
آنان هرگز به فيلمهايي كه با مشاركت خارجيها تهيه ميشود، كمكي نميكنند. چرا كه معمولاً در اين فيلمها، ارتش آمريكا به صورتي ناكارآمد نشان داده ميشود. مثلاً در جريان ساخت فيلم حملات مارس، پنتاگون، حاضر نشد هيچ كمكي به تهيه آن نمايد. همچنين اين فيلمها، بايد فاقد صحنههاي طنزآميز باشد و به همين خاطر آنها از كمك به ساخت روز استقلال خودداري نمودند.
نكته ديگر اين است كه آنها به استعمال موادمخدر و يا مصرف مشروبات الكلي در فيلمهاي مورد حمايت ارتش هيچ علاقهاي ندارند. آنان هميشه از شما ميخواهند كه اين صحنهها را حذف كنيد. همانند فيلم برهنگان كه كارگردان عليرغم وجود بسياري از اين صحنهها در فيلمنامه، مجبور به حذف آنها شد.
شما در كتاب خود، در مورد رويكرد پنتاگون به جلب توجه كودكان نسبت به ارتش با حمايت از ساخت كارتونهايي نظير «باشگاه ميكي موس» و «لاسي»، مطالبي نگاشتهايد. در اين مورد بيشتر توضيح دهيد.
در اين فيلمها، آنان اين رويكرد را مدنظر داشتند كه كودكان امروز، سربازان آينده ارتش ايالات متحده خواهند بود. البته در كارتون موش تلوتلو ميخورد هم آنها لوكيشن قصه را بر روي اولين زيردريايي هستهاي ايالات متحده يعني «يواساسناتيلوس»، ساخته بودند. چرا كه براساس اسناد موجود، پنتاگون اين كارتون را فرصت مناسبي براي شناساندن نيروي دريايي هستهاي به نسل جديد، ارزيابي نموده بود. البته اهداف ديگري هم نظير شناساندن محيط دوستانه داخل زيردريايي، عدم انتشار هرگونه تشعشع راديواكتيو، وجود غذاهاي خوب و وجود يك سينماي كوچك در داخل كافهترياي زيردريايي از سوي پنتاگون در حمايت از ساخت اين كارتون، وجود داشته است.
همچنين بايد خاطرنشان كنم كه مقامات نيروي هوايي، حتي به خاطر جلب بيشتر نوجوانان به فيلمهاي همسو با اهدافشان، با كاهش خشونتهاي موجود در فيلم “The Right Stuff”، آن را از يك فيلم ويژه افراد 17 ساله به بالا به يك فيلم مناسب همه سنين تبديل گردند.
در اين مدت به نظر شما بيشترين تغييرات اعمال شده از سوي پنتاگون در مورد كدام فيلمها انجام گرديده است؟
بيترديد فيلمي به نام حمله هوايي كه توسط كاي روث ساخته شد، بهترين نمونه از فيلمهايي اين چنين است. وي كه اغلب به عنوان بدترين كارگردان هاليوود نيز شناخته ميگردد، تصميم گرفته بود كه فيلمي در مورد جنگهاي هوايي در سالهاي جنگ جهاني دوم و نقش ناوهاي هواپيمابر در آنها بسازد. نقشهاي اول اين فيلم را يك خلبان جوان يهودي و يك خلبان جوان سياهپوست برعهده داشتند. البته هر دو نفر آنها بر روي كشتي در معرض اقدامات نژادپرستانه قرار داشتند.
اما مقامات پنتاگون اعلام نمودند كه اجازه ساخت هيچگونه فيلمي با اين مفاهيم را نخواهند داد. لذا بايد اين فيلمنامه تغيير يابد. به علاوه، اعلام نمودند كه ما متمايل به همكاري در ساخت فيلمي در مورد جنگ جهاني دوم نيستيم، بلكه شما بايد در مورد هواپيماهاي عصر مدرن فيلم بسازيد. البته وي با اين پيشنهادها مخالفت نكرد و فيلم موردنظر آنها را ساخت. فيلمي كه در آن از دو جوان يهودي و سياهپوست و هواپيماهاي ملخي خبري نبود. بدين ترتيب، پس از مشاهده اين اثر، شما بايك فيلم معمولي و كاملاً تحريف شده مواجه ميشويد.
اما شما معتقديد كه اين اقدامات، مخالف اصول قانون اساسي ايالات متحده است؟
اين قانون نه تنها به افراد حق آزادي بيان اعطا ميكند، بلكه حتي به دولتها اجازه تعيين چگونگي اين آزادي را نميدهد. اما در دهههاي اخير و به ويژه از آغاز جنگ سرد، دولت ما به خود اجازه هرگونه مداخلهاي را در اين امر ميدهد. همچنين عدم همكاري پنتاگون با فيلمهاي مخالف با خواستههايشان، قطعاً در تباين با اصول قانون اساسي آمريكاست. البته كاري كه سالها پيش در جريان ساخت دو فيلم كلاه برههاي سبز اثر جان وين و حمله اثر روبرت آلدريچ از سوي كنگره در مورد لزوم عدم مداخله ارتش در ساخت اين دو اثر روي داد و تا حدودي نيز موفق بود، بايد باز هم تكرار گردد. چرا كه فيلمهاي بسياري تنها به دليل خودداري از ارائه كمكهاي لازم از سوي ارتش آمريكا، هرگز ساخته نشدهاند.
در اينجا من ميخواهم نكته مهم ديگري را براي شما بگويم:
سرلشكر جورجي كه مشاور نظامي فيلمهاي بسياري بوده است، گفته كه يكي از اهداف اصلي اين برنامه، ارائه تصويري مثبت از ارتش در جهت جذب بودجه 500 ميليارد دلاري سالانه ميباشد. چرا كه نمايندگان بسياري از اين فيلمها را ميبينند و به خواستههاي ما، رأي مثبت ميدهند. البته مطمئناً بسياري از سربازان ارتش هم به شما خواهند گفت كه پس از مشاهده اين فيلمها تصميم گرفتهاند كه به ارتش بپيوندند. و به ياد آوريد كه پس از اكران عمومي فيلم «اسلحه برتر» بسياري از جوانان و از جمله مسئول كنوني اداره فيلمهاي نيروي دريايي، به مراكز استخدام ارتش، هجوم آوردند. مطمئناً مسئولان ما به كارايي اين روش ايمان دارند و مطمئناً عضويت مردم در ارتش آمريكا و اعزام به مناطق جنگي و كشته شدن آنها تا حدودي با ساخت چنين آثاري مرتبط است.
و سؤال آخر من اين است كه آيا اين سيستم روزي تغيير خواهد كرد؟
من معتقدم كه اگر مردم ما در مقابل اين اقدامات بايستند، ما شاهد تغييري اساسي خواهيم بود. من معتقدم كه آمريكاييهاي واقعي در برابر اين وضعيت ساكت نخواهند نشست. و به خاطر داشته باشيم هنگامي كه پرقدرتترين رسانه دنيا در تسخير قويترين ارتش دنيا قرار گيرد، تا تبليغات موردنظر خود را به همه نشان داد، مطمئناً نتيجه نهايي در سينماها و تلويزيونها به قيمت تأثير برروان آمريكاييها تمام خواهد گرديد.