نام کتاب: تپههای لاله سرخ
نوشته: حجت ایروانی، شهید سید محمدرضا فیض و غلامرضا نباتی
انتشارات: حوزهی هنری سازمان تبلیغات اسلامی
از این کتاب، آخرین نوشته، یعنی تپههای لاله سرخ از همه شیرینتر و دقیقتر است. نوشتهی شهید هم که طلوع دوباره نام گرفته، عطر شهادت و اخلاصش محسوس است .. و هر سه نوشته یادبودهای با ارزش از جنگ و ایثار هشت ساله است. در نوشتهی حجت ایروانی کوشش پرمرارت و تحمل طلب نیروهای دیدهبان بخوبی تشریح شده است. خدایا بهترین پاداش خود به صالحان را به این جوانان پاک عطا کن .. و ما را نیز از آن عشق و اخلاص سهمی عنایت فرما آمین.
14/12/70
***********************************************************************************
نام کتاب: تیپ 83
به کوشش: سید محمدعلی دیباچی
انتشارات: حوزهی هنری سازمان تبیغات اسلامی
شرح خاطرات طلاب رزمندهی جوان که ضمناً شرح گوشههائی ـ هرچند کوتاه ـ از مجاهدات معصومانهی آنان نیز هست، در این کتاب با قلم و تقریری شیوا به نگارش آمده است. این شیوهی نوی است که روایت از کسی و تقریر از کس دیگری باشد. این قلم اگر پختهتر شود، بسی شیواتر خواهد شد.
خیلی از خواندن این کتاب محظوظ شدم، چون روحانی در این کتاب درس دین و معرفت را در خطرناکترین جاها میدهد و در آزمایشهای دشوار زندگی با مردم شریک میگردد. این طلبههای جوان و خوش روحیهاند که اگر مدارج تحصیلی را طی کنند رهبران برجستهی باب انقلاب و جمهوری اسلامی خواهند شد و روحانیون پرچمدار دین زندگیساز .. حوزهی علمیه بیشک از پرورش چنین طلاب و روحانیونی به خود میبالد و احساس رضایت از انجام وظیفهی تاریخی خود ـ که همواره بدان موفق بوده است ـ میکند.
تصادف جالبی بود که توفیق مطالعهی این کتاب در ایام 15 شعبان و مابعد آن که به زیارت قم رفته بودم، دست داد.
***********************************************************************************
نام کتاب: یادداشتهای ناتمام (چهار خاطره از کمال سپاهی، شهید علی سمندریان، هدایتالله بهبودی، اصغر آبخضر و شهید سید محمد شکری)
انتشارات: حوزهی هنری سازمان تبلیغات اسلامی
از این چهارنوشته، سومی را که به قلم شهید سید محمد شکری است قبلاً در جزوهی مستقل خوانده بودم. از اولی هم که به قلم شیوا و سرشار از صفای شهید سمندری است، ذکر در "حنابندان" قدمی ـ که یکی از شیواترین نوشتههای مربوط به جبهه است - رفته بود و با آن آشنائی دورادوری داشتم. آن را خواندم و حقیقتاً محظوظ شدم. خدا این هر دو شهید را در سرادق ملکوت، همنشین اولیاء فرماید. نوشتهی کمال سپاهی هم شیرین و خواندنی است هرچند آن جاذبهی دو نوشتهی دیگر را ندارد. دربارهی نوشتهی آخر هم، دو سه جمله در ابتدای آن نوشتهام. خداوند به همهشان جزای خیر بدهد.
شب پنجشنبه 8 اسفند 70، شعبان 1412
***********************************************************************************
نام کتاب: زنده باد کمیل
نوشته: محسن مطلق
انتشارات: حوزهی هنری سازمان تبلیغات اسلامی
از این نوشته عطر اخلاص به مشام میرسد. و چه زیباست که روایت صحنههائی که از اخلاص و ایثار سرشار است، نیز از سر اخلاص باشد. نویسنده فروتنانه خود را غالباً در پشت یاران شهیدش پنهان کرده است. خوشا بحال این جوانان نورانی که در یکی از استثنائیترین فرصتهای الهی در تاریخ، بیشترین بهره را بردند و به مدد اراده و ایمان و فداکاری، به مدارج عالی انسانی رسیدند. این کتاب همچنین بخاطر شیرینی زبان روایتش و طنزی که در خیلی جاها نمک نوشته کرده است، از بعضی دیگر از خاطرههای مکتوب، خواندنیتر است. باید ترجمه شود.
14/11/70
***********************************************************************************
نام کتاب: تجاوز که آغاز شد ...
نگارش: سید محسن علامه
انتشارات: معاونت تبلیغات نیروی زمینی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی
بسم الله العزیز
جمع آوری خاطرات پراکنده به این شکل میتواند زوایای متعددی از اوضاع جنگ در ماههای اول را روشن سازد، و این از عهدهی یک گزارش جامع که به قلم یکنفر باشد خارج است. البته در این نوشتهها خبرهای ضعیف و مبتنی بر گمان یا مبالغه و امثال آن هم متصور است لکن در مجموع، تصویر جامعی از قضایا را میتوان از آن بدست آورد.
بخش آخر که به قلم اسرای عراقی است، بعکس، کاملاً بیفائده و خالی از ذکر جزئیات و وقایع جنگ است و در آن به تکرار کلیات مکرر، اکتفا شده است. البته من بیش از سه چهار گزارش آن را نخواندم. به هر حال این کتاب (بخش اولش) کتاب سودمند و ممتی است.
آن را در ساعاتی از شبها و روزهای دههی اول و دوم ماه رمضان 1412 مطالعه کردم. اسفند 1370
***********************************************************************************
نام کتاب: سفر به قلهها (پنج گزارش جنگی)
نویسنده: سید یاسر هشترودی ـ مرتضی سرهنگی ـ هدایتالله بهبودی
انتشارات: برگ
- گزارش اول، حرفهئی و هنرمندانه، شرح کوتاهی از اولین ساعت بمباران سیانوری حلبچه، ارائه کرده است که بسیار مغتنم است، و نیز اشارهئی به وضع اسرای عراقی در پشت خط اول دارد که آنهم جالب و مهم است. گزارش کوتاه دوم از همان نویسنده است. گزارش بعدی که به زبان روزنامهئی و در سبک گزارشهای مطبوعات غربی و بتقلید از آنها نوشته شده حاوی مطلبی چندان مهم نیست، بعلاوه که گسیختگی در ذهن و نارسائی در زبان هم گاه در آن هست، ولی از این جهت که تصویری ـ گرچه مبهم ـ از کردهای اتحادیهی میهنی ارائه کرده، مغتنم است.
گزارش چهارم دربارهی حملهی عراق به جنوب پس از قبول قطعنامه (تیرماه 67) و از آن جالبتر، شرح انهدام منافقین در غرب کشور و تپهی حسنآباد است. گزارش خوبی است. تکیه بر بچههای جنوب (فقط) برایم مفهوم نشد هرچند ناگفته ماندن چیز مهمی در آن واقعه، برایم کاملاً مفهوم بوده و هست! گزارش آخر ـ از همان نویسنده ـ (نویسندهی گزارش چهارم!) چیزی نیست جز قلمانداز یک نویسندهی خوش ذوق که جز پاسخ به احساسات، هدفی از نوشتن ندارد ..
این گزارشها را در 18 اسفند 70 تمام کردم و نه چندان خوشحال ..!