منو
تبليغات







 
انديشه و فرهنگ
فرهنگ و انديشه
شنبه 16 فروردين 1393 تهاجم فرهنگی(1)
نویسنده: آیت الله محمد تقی مصباح یزدی
منبع: پایگاه اطلاع رسانی آثار حضرت آیت الله مصباح یزدی (www.mesbahyazdi.org)




گونه هاى مختلف تهاجم یا زمینه هاى تسلط کفار بر مسلمین

به طور کلى مى توان زمینه هاى تسلط کافران را بر مسلمین، در موارد چهارگانه زیر خلاصه کرد سلطه نظامى، سیاسى، اقتصادى و فرهنگى.

1ـ سلطه نظامى

یکى از عادى ترین و متعارف ترین راههایى که از دیر باز براى غلبه بر دیگران مورد استفاده قرار مى گرفته، حملات نظامى است و اسلام از همان ابتداى پیدایش، در جنگهایى که بر مسلمانان تحمیل مى شد، با آن روبرو بوده است. سلطه نظامى یک پدیده تازه نیست بلکه در همه ادوار تاریخ، نمونه هایى داشته است. دشمنان اسلام نیز که تعالیم دینى را نمى پذیرفتند و از طرفى نمى توانستند پیشرفتهایى سریع مسلمین را تحمل کنند، جنگ را بر آنان تحمیل مى کردند تا شاید ضمن شکست دادن آنها در جبهه نظامى، بر مقدّراتشان تسلط یابند.
نمونه هایى از این تهاجمات را مى توان در جنگهاى صلیبى علیه مسلمانان مشاهده کرد که بر اساس کینه توزى و با استفاده از ضعف و تفرقه مسلمین آغاز شد. صلیبیان که در دوران تاریک قرون وسطى عظمت فرهنگ اسلامى را در آندلس و در قلب اروپا تحمل نمى کردند، با تحریک کلیسا، بارها به سرزمین مسلمانان حمله کردند و جنایات فراوانى را مرتکب شدند.
اسلام در مقابل حملات نظامى کفار، احکام دفاع را براى ما مقرر فرموده است که در کتب فقهى بحثهاى مبسوطى پیرامون آن انجام گرفته و جاى هیچ تردیدى هم در آن نیست. اما تسلط کفار بر مسلمانها، منحصر به زمینه نظامى نیست. این شیوه در زمانهایى رایج بود که بشر براى تجاوز به منافع دیگران، تنها از قدرت سرنیزه استفاده مى کرد و اوضاع زندگى
انسان، شیوه هاى بهترى براى بهره بردارى از منافع دیگران پدید آمد که دیگر نیازى به جنگ افروزى و تحمل سختیها نبود.

2ـ سلطه سیاسى

یکى از آن شیوه ها، تسلط سیاسى است، در این روش، دشمن به جاى لشکر کشى و جنگ و خونریزى تلاش مى کند که با انجام توطئه هایى، صحنه سیاسى را در یک کشور به نفع خود تغییر دهد، و براى این کار، عناصرى را از میان افراد خودشان برمى گزیند و با استفاده از نقاط ضعف آنان در وجودشان ایجاد شیفتگى و وابستگى مى کند و اگر بتواند آنها را با دادن وعده هاى ریاست و حمایت، رسماً مزدور خود مى سازد و بدین وسیله کم کم بر ارکان حکومت و همه شؤون آن کشور تسلط پیدا مى کند. این عناصر، ممکن است افرادى را در سطح رئیس یک دولت تا سطوح پایین تر شامل گردد.
این همان تسلط سیاسى است که در نهایت اهداف اقتصادى را نیز در بر مى گیرد و غالباً با سلطه اقتصادى توأم است. یکى از نمونه هاى بارز این عملکرد، استیلاى غرب بر کشور اسلامى ما پس از انقلاب مشروطیت مى باشد. هنگامى که استعمارگران غربى پیروزى انقلاب را در پرتو رهبرى و حمایت همه جانبه علماى بزرگ شیعه حتمى دیدند، مبارزه عمیق و وسیعى را علیه اسلام آغاز کردند. آن ها عناصر خود باخته اى را که تحصیل کرده و دست پرورده غرب و فریفته مظاهر تمدن جدید بودند، جهت مسخ ارزشهاى اسلامى در نهضت مشروطه وارد کردند و با حمایتهاى مالى و سیاسى، آنها را تا سطح بالاى حکومت ارتقا دادند. اینان سپس رهبران مذهبى را که مخالف حضور عناصر ضد دینى در رأس مسائل کشور بودند،
سرکوب کرده و به انزوا کشاندند و زمینه تسلط کامل سیاسى بیگانگان را فراهم ساختند.

3ـ سلطه اقتصادى

قسم سوم از تسلط کافران بر مسلمین، سلطه اقتصادى است. در این شیوه دشمن کوشش مى کند که اقتصاد مسلمانها را تحت کنترل خود در آورد تا از فعالیتهاى اقتصادى، منابع زیرزمینى و معادن آنها به نفع خویش بهره بردارى کند. براى این کار الگوى مصرف را متناسب با منافع خود تغییر مى دهد و به وسیله تبلیغات و برنامه ریزى، روح مصرف گرایى را در جامعه مسلمانان تقویت مى نماید. آنگاه با پرداخت سوبسیدهاى کلان و صدور کالاهاى ارزان به کشور مورد نظر، کارخانجات داخلى آن کشور را به ورشکستگى مى کشاند و با هر توطئه اى از پیشرفت صنایع آن کشور جلوگیرى مى کند تا بازار مسلمانها را در انحصار کالاهاى خود در آورد و سرانجام بتواند شریان اقتصادى آنان را کاملا در اختیار بگیرد.

4ـ سلطه فرهنگى

در میان شیوه هاى استعمارى و سلطه گرى، آنچه از همه خطرناک تر و در عین حال مخفى تر مى باشد، سلطه فرهنگى است. خطرى که در این زمینه جبهه اسلامى ما را تهدید مى کند، به خاطر گستردگى جبهه تهاجم، پیچیدگى آن و صدماتى است که از نظر معنوى به روح او وارد مى کند و افکار و عقاید و ارزشها را در درون وى به نابودى مى کشد و حیات معنوى اش را مختل مى سازد.
امروز دشمنان اسلام و بشریت براى انجام مقصود خویش، با استفاده
از همه ابزارها و شیوه ها و با به کارگیرى برترین تکنولوژیها و جدیدترین روشهاى علمى، به جبهه اى به وسعت قلبهاى معتقد و سالم و دین باور در سراسر جهان اسلام مورد هجوم ناجوانمردانه خویش قرار داده اند. دیگر مسأله آمدن بیگانه به داخل یک خاک مطرح نیست بلکه سخن از بیگانه شدن از خویش و از درون پوسیدن است.
رهبر فقید مسلمین جهان حضرت امام خمینى(قدس سره) فرمود:
ما از حصر اقتصادى نمى ترسیم. ما از دخالت نظامى نمى ترسیم، آن چیزى که ما را مى ترساند وابستگى فرهنگى است. استقلال و موجودیت هر جامعه از استقلال فرهنگ آن نشأت مى گیرد و ساده اندیشى است که گمان شود با وابستگى فرهنگى استقلال در ابعاد دیگر یا یکى از آنها امکان پذیر است ... بى جهت و من باب اتفاق نیست که هدف اصلى استعمار گران که در رأس تمام اهداف آنان است، هجوم به فرهنگ جوامع زیر سلطه است.
آرى، هنگامى که ابر جنایتکاران در عرصه سیاسى مجبور شدند ناباورانه در مقابل سیاست نه شرقى و نه غربى میهن اسلامى ما تسلیم شوند و زمانى که در جبهه نظامى در برابر حماسه هاى فرزندان با ایمان و دلاور امت اسلامى دچار یأس و خفت و زبونى شدند و انگاه که توطئه ها، فشارها و تحریمهاى اقتصادى را چندان موثر نیافتند، بلکه به عکس، آن را در روند رشد و توسعه، و شکوفایى استعدادهاى مردمى، داراى نتایج غیر منتظره دیدند، سرانجام ناگزیر به حیله نهایى خود یعنى هجوم فرهنگى متوسل شدند و به گفته رهبر معظم انقلاب، عقبه نظام را هدف قرار دادند.
اینجاست که با توجه به ظرافت و اهمیت موضوع و با عنایت به گستره جبهه تهاجم و ارقام کلانى که از سوى دشمنان اسلام در زمینه اخیر سرمایه گذارى شده است، مى توان به میزان هشیارى لازم و تلاش بىوقفه و همه جانبه در جلوگیرى از آلودگیهاى حاصله از سمپاشیها آنان پى برد. گرچه متاسفانه باید گفت که تاکنون پیرامون سه قسم اخیر، از نظر مبانى فکرى و نظرى، در کشور ما کار علمى و تحقیقى چشمگیرى انجام نشده است و فقط به اقتضاى شرایط زمان، متخصصین علوم نظامى، در طول مدت جنگ تحمیلى، تا حدودى درباره مسائل نظامى و ابعاد مختلف آن، به تحقیق و تألیف پرداخته اند که نتایج قابل ملاحظه اى نیز به دنبال داشته است.
لذا بر دانشمندان و محققان اسلامى لازم است که در زمینه مبارزه سیاسى، اقتصادى و فرهنگى با دشمنان اسلام تلاشهاى عالمانه و محققانه اى انجام دهند.
نکته اى که در این بحث، قابل بررسى و تعمق مى باشد، ارتباط متقابل و تأثیر فزاینده اى است که به نحوى در میان هر یک از شیوه هاى فوق الذکر با سایر اقسام آن وجود دارد. به عنوان مثال، تحکیم یک رابطه سلطه جویانه اقتصادى، و حتى تثبیت یک موقعیت جدید که با هجوم نظامى به دست آمده است، بدون تلاش فرهنگى و تأثیر در انعطاف فرهنگ طرف مقابل تقریباً امرى غیر ممکن است، همچنانکه تسلط سیاسى، غالباً اهداف اقتصادى را دنبال مى کند و در نهایت، با سلطه اقتصادى نیز هماغوش است.
نتیجه مهمى که در اینجا به دست مى آید مربوط به اهمیت نقش فریبنده ترفندها و تلاشهاى فرهنگى در دوام بخشیدن به روند سلطه است. «اسپنسر» فیلسوف معروف انگلیسى مى گوید:
«اخلاق و آداب و زبان و تمدن خودتان را به اقوام و مستملکات خود بیاموزید و آنان را به حال خودشان واگذارید که «همیشه» از آن شما خواهند بود!»1.
معناى این سخن آن است که بدون تردید، تسلط فرهنگى پیش در آمد سلطه دائمى است چنانکه ما در تاریخ کشورمان، نمونه هاى آن را در تسلط سلجوقیان، مغولان و تیموریان مشاهده کرده ایم. اینها اگر چه در ابتداى هجوم وحشیانه خود، با قدرت شمشیر بر اوضاع سرزمین ما مسلط شدند، اما پس از استقرار حکومت خود، تلاش مى کردند که با استفاده از وزراى دانشمند و مشاوران دور اندیش، به هر نحو ممکن در فرهنگ مردم نفوذ کرده و آنها را تا حد امکان به خویشتن متمایل سازند! پس مى توان نتیجه گرفت که به هر میزانى که یک جمعیت یا حکومتى در میان فرهنگ یک ملت نفوذ پیدا کند، به همان اندازه، سلطه خویش را بر آنان بیمه کرده است و توان خود را در استثمار و بهره کشى از آنها بالاتر برده است. این تجربه اى است که دولتهاى استعمارگر غربى، به خوبى آنرا آموخته اند و به نتایج موثر آن دست یافته اند.

اصل عدم استیلاى کفار بر مسلمین

یکى از حقایق مسلم در بینش اسلامى این است که خداوند متعال به مسلمانان با ایمان اجازه نمى دهد که زیر بار ذلت مشرکان، کفار و منافقان بروند. این یک اصل اسلامى ریشه دار است و کسانى که کم و بیش با مکتب اسلام و اصول و مبانى این دین مقدس، آشنایى دارند، از این حقیقت آگاهند.
درباره این اصل، چه از نظر فقهى ـ بر اساس آیه اى که در قرآن کریم آمده است2 و چه از نظر مبانى علمى، بحثهاى فراوانى وجود دارد که در آنها نتایجى که مطابق شرایط خاص هر زمان بر این اصل متفرّع مى شود، مورد تحقیق و بررسى قرار گرفته است.

تحلیلى درباره این اصل

بدون شک، یکى از عوامل سازنده شخصیت، که در رفتارهاى فردى و اجتماعى انسان تأثیر بسیارى مى گذارد، محیط زندگى و تربیتى او مى باشد. به همین جهت، روان شناسان و استادان علوم تربیتى، بر سالم سازى محیط زندگى خانوادگى و تحصیلى آن براى افراد در سنین مختلف تأکید بسیارى کرده اند.
واضح است که در یک محیط خانوادگى آرام و سالم، فرزندان شایسته اى تربیت مى شوند. همچنین در یک محیط آموزش سالم و متناسب، دانش آموزان لایق و آینده سازان ارزشمندى پرورش مى یابند. هر محیطى از افراد، اشیاء و نمودهایى تشکیل مى شود، عناصر محیطى، رابطه میان آن ها، چگونگى برخورد افراد یک محیط اجتماعى با یکدیگر و برداشتهایى که آنها از مسایل اجتماعى دارند، همه در شمار عوامل محیطى به حساب مى آیند و براى سلامت محیط، باید مورد توجه و مراقبت قرار گیرند.
بنابر این کسى که مى خواهد جامعه اى را اصلاح کند و افراد آن را در پرتو انوار شریعت اسلامى که متضمن تکامل انسانها مى باشد به سوى سعادت جاویدان رهبرى نماید، باید در گام نخست، تلاش کند که محیط اجتماعى مناسبى را براى رشد افراد آن جامعه در جهت تکامل دینى فراهم سازد.
طبق این حقیقت که جامعه و شرایط اجتماعى تأثیر بسزایى در ساختار شخصیت افراد دارد، مربیان و مصلحان پیوسته در تلاشند تا محیط سالم و متناسبى براى رشد افراد فراهم شود، چه در محیط کوچک خانواده یا مدرسه و چه در محیط بزرگ اجتماع و در سطح بین المللى. اگر پدر خانواده بخواهد فرزندان شایسته اى تربیت کند، باید سعى کند محیط خانواده محیط مناسبى باشد، مربى دبستان یا دبیرستان نیز اگر بخواهد دانش آموزان شایسته اى تربیت شوند، باید سعى کند محیط اجتماعى دبستان و دبیرستان، محیط مناسبى باشد.
محیط از افراد، اشیا و نمودها تشکیل مى شود؛ اما آنچه داراى اهمیت است، کیفیت برخورد با یکدیگر است که جزو عوامل محیطى به حساب مى آید. طبعاً کسى که مى خواهد جامعه اى را اصلاح و آن را به شاهراه سعادت، همان راه و شریعتى که خداى متعال براى تکامل انسانها قرار داده است هدایت کند و مردم را به سعادت برساند، باید تلاش کند که محیط اجتماعى مناسبى براى رشد افراد در جهت تکامل دینى فراهم شود.
یکى از مسائل مهمى که باید در این زمینه مراعات شود، مهیا ساختن محیط اجتماعى براى رشد اشخاص مسلمان، به گونه اى است که همه افراد جامعه در آن احساس شخصیت و سرافرازى کنند، زیرا از مهم ترین عوامل زبونى و پستى و شکست انسان در زندگى، احساس حقارت است.
فضاى جامعه اسلامى باید به گونه اى باشد که همه مظاهر زندگى اجتماعى، دلیل و شاهد شخصیت و منزلت و سربلندى مسلمانان باشد،
به طورى که جوانان و فرزندان ما حتى از دوران کودکى این معنى را ادراک کنند، یعنى با تمام وجود احساس کنند که اسلام مساوى با سربلندى و افتخار است. البته این وظیفه رهبر جامعه است که با تقویت روح ایمان و ایجاد روحیه سلحشورى در مردم و بالا بردن توان نظامى و دفاعى جامعه، به این هدف و آرزو که هیچ قدرت مخالفى، جرات کمترین تجاوز و تعرضى را به مرزهاى مسلمین نداشته باشد، جامه عمل بپوشاند، و اجازه ندهد که آنها تحت هیچ شرایطى تحقیر بشوند، زیرا در چنین جامعه اى اوضاع براى رشد و ترقى انسان مساعد نیست. پس یکى از ادله لزوم حفظ عزّت و سیادت، براى جامعه اسلامى این است که رشد و بالندگى افراد آن در هر زمینه اى، در سایه همان احساس عزت و عظمت، امکان پذیر است و بر عکس یک جامعه سرخورده که خود را تحت سیطره و بهره کشى کافران احساس کند، به تدریج شخصیت و هویت اسلامى و منش انسانى خود را از دست مى دهد و زمینه زبونى و پستى اش در نسلهاى آینده فراهم مى گردد.
این در مورد رابطه فرد با جامعه است. اما همین رابطه در سطح بین المللى براى جوامع اسلامى نیز مطرح است. به این معنا که اگر در سطح جهانى افتخار و عظمت و عزت و سیادت، براى جامعه هاى مسلمان پذیرفته شود، طبعاً زمینه بالندگى آنها فراهم خواهد شد و در نتیجه جوامع دیگر نیز به اسلام گرایش و رغبت پیدا خواهند کرد. در صورتى که اگر جوامع مسلمان در روابط بین المللى با مسائل جهانى به گونه اى برخورد کنند که موجبات ذلت و تحقیرشان فراهم گردد، خداى نخواسته شکست اسلام را در سطح جهانى به دنبال خواهد داشت.
بنابراین، اگر در جامعه اجازه داده شود که کسانى به اسلام هجوم بیاورند و مسلمانها در آن جامعه احساس حقارت کنند این جامعه محیط مساعدى براى رشد انسان نیست. بلکه هر قدر محیط اجتماعى دلالت بر سربلندى و افتخار اسلام و مسلمانان داشته باشد، زمینه براى رشد افراد به سوى اسلام و رسیدن به حقایق آن فراهم خواهد بود.
پس باید اسلام در جامعه عزیز باشد و در سایه آن مسلمانان عزت و سیادت داشته باشند. افراد باید احساس عزت و عظمت کنند. این یکى از دلایلى است که اسلام اجازه نمى دهد که کفار در محیط اسلامى تسلط داشته باشند و مسلمانان خود را تحت سیطره و تسلط کفار احساس کنند؛ چون اگر چنین احساسى پیدا شود یکى از زمینه هاى زبونى و پستى براى نسل آینده مسلمانان فراهم مى شود. در حالیکه اگر احساس عزّت و سربلندى بیشتر باشد، زمینه بهترى براى رشد جوانان اسلامى فراهم خواهد بود. چنین رابطه اى در سطح بین المللى نیز براى جوامع اسلامى مطرح است. همان رابطه اى که یک فرد با جامعه دارد، جامعه نیز با جهان دارد. اگر در سطح بین المللى براى جوامع اسلامى افتخار، عظمت، سیادت و عزت پذیرفته شد، زمینه رشد جوامع اسلامى فراهم مى شود و جوامع دیگر نیز به اسلام علاقه مند خواهند شد. اما اگر رفتار بین المللى به گونه اى باشد که موجب تحقیر اسلام و مسلمانان گردد، یکى از عوامل شکست جوامع اسلامى فراهم خواهد شد.
از اینرو به دو دلیل، اصل عدم استیلاى کفار و سیادت مسلمانان، در اسلام پذیرفته شده است:
1ـ اینکه افراد جامعه با احساس سربلندى و با کمال آرامش به رشد همه جانبه خود ادامه دهند و در زندگى فردى به تعالیم حیاتبخش آن مکتبى که در کنف حمایت آن، احساس عزت و سربلندى مى کنند گرایش
بیشترى پیدا کنند.
2ـ اینکه جوامع اسلامى در اثر بالندگى و پیشرفت، نزد ملتهاى دیگر سرافراز و مفتخر باشند و بدین وسیله حرکت جهانى اسلام، که متوقف بر سربلندى و ترقیات جوامع اسلامى است، تحقق یابد.

اشاره اى به دلیل فقهى اصل یاد شده

قبل از هر چیز لازم است که به یک سرى قواعد کلى در فقه اسلامى اشاره کنیم که مانند گنج بزرگى در ابواب مختلف مورد استفاده قرار مى گیرد. به عنوان نمونه، مرحوم شیخ انصارى «رضوان الله تعالى علیه» در کتاب مکاسب ـ از بیش از شش هزار آیه اى که در قرآن وجود دارد ـ در ذیل آیه کریمه «یا ایها الذین آمنوا اوفوا بالعقود»3 که بخشى از یک آیه است، به اندازه یک کتاب بحث کرده است، و شاید اگر فرصت مى یافت، مى توانست تمام ابواب عقود را از همین کلام کوتاه خدا استنباط کند و کتاب دیگرى را نیز تألیف نماید!
این به برکت وسعت و عمق آیات کریمه قرآن است که در موارد متعددى، مى توان از آنها بهره هاى علمى و معنوى فراوانى برد. کسانى که با مباحث فقهى آشنایى دارند، مى دانند که در سراسر این کتاب عظیم، که یکى از افتخارات فقه شیعه است، تنها از چند آیه و روایت چه استفاده هاى پرارزشى شده که اگر آنها را از «مکاسب» مرحوم شیخ انصارى برداریم ساختار کتاب عوض مى شود! و اگر دیگران نیز دقتهایى را که ایشان در فهم «اوفوا بالعقود» کرده اند در بسیارى از آیات و رویات دیگر ـ و از جمله در آیه شریفه مورد بحث «وَ لَنْ یَجْعَلَ اللّهُ للکافرین على المؤمنین سبیلا4 ـ انجام بدهند، فقه ما بسیار غنى تر مى شود. در آیه مذکور جاى بحث است که آیا این «جعل» جعل تکوینى است یا تشریعى، اگر جعل تشریعى است چه برداشتهایى مى توان از آن کرد و اگر جعل تکوینى است، بر اساس اینکه اراده حکیمانه الهى به عزت اسلام و مسلمین تعلق گرفته است، در مقام عمل چه احکامى را از آن مى توان استنباط کرد. البته در این زمینه بحثهاى وسیعى هست، که در این جا مجال طرح آنها نیست و چنانچه در گنجهاى گرانبهاى قرآن و روایت تعمق بیشترى بشود، دریچه هاى تازه اى از انوار معارف الهى در همه مسائل فردى و اجتماعى، به ویژه در زمینه هاى بسیارى که امروزه مطرح است، به روى انسان گشوده خواهد شد.
اجمالا مى توان از آیه شریفه استفاده کرد که خداى متعال به هیچ وجه اجازه نمى دهد که کافر بر مسلمان تسلط پیدا کند. این مطلب، هم در زمینه هاى فردى و هم در زمینه هاى اجتماعى مطرح شده و تا سطح بین المللى نیز قابل تعمیم است.

نگاهى به تاریخ مبارزات مسلمین علیه سلطه ها

در طول تاریخ اسلام و تشیع، مبارزات بسیارى از سوى مسلمانان علیه سلطه اجانب در ابعاد مختلف آن، وجود داشته است که بررسى آنها ـ در عین حال که حوصله و فراغت بسیارى مى طلبد ـ مفید است. البته در این زمینه تلاشهایى انجام شده و ثمره آن تلاشها و تحقیقات، به چاپ نیز رسیده است، اما از نظر کمى و کیفى در حد مطلوب نیست و لازم است که انواع جهاد و مبارزاتى که از صدر اسلام توسط مسلمانان، در زمینه مسائل نظامى، سیاسى، اقتصادى و فرهنگى علیه کافران و سلطه گران صورت گرفته است، از نظر تاریخى مورد تحلیل و بررسى قرار گیرد.

الف) مبارزه علیه سلطه اقتصادى

یکى از مبارزاتى که در زمانهاى اخیر، به وسیله مراجع عظیم الشان شیعه، علیه سلطه اقتصادى استعمارگران غربى انجام گرفت و راه نفوذ کافران را به کشور اسلامى ما بست، فتواى تاریخى مرحوم میرزاى شیرازى ـ رضوان اللّه علیه ـ بوده در این قرارداد، امتیاز تنباکوى سراسر ایران، به مدت پنج سال در انحصار یک شرکت انگلیسى قرار گرفت.
هنگامى که پس از انعقاد قرار داد، انگلستان عملا فعالیت خود را در ایران آغاز کرد، هجوم فرنگیان به ایران به بهانه کارمندان کمپانى تنباکو، چنان گستاخانه و مغرورانه بود که به زودى موجب نفرت و عکس العمل عمومى مسلمانان شد. این فرنگیان چنان از وابستگى خود به کمپانى تنباکو و پشتیبانى حکومت، دلگرم و مغرور شده بودند که در برخورد خود با توده مردم مسلمان سخت بى پروایى و خشونت مى کردند و باعث جریحه دار شدن احساسات مذهبى و ملى مردم مى شدند ... رفتار عموم فرنگیان و به خصوص انگلیسیان و رفتار خود کمپانى و ماموران آن در ایران نشان مى دهد که به راستى انگلیس با به دست آوردن امتیاز تنباکو، براى ایران هم همچون هند، خواب سلطه مطلقه و سرنوشت استعمارى را مى دیده اند.
زمانى که نتایج اولیه قرار داد مزبور و طیف گسترده حضور خارجیان در کشور و رفتار متکبرانه آنان با مردم به اطلاع مرحوم میرزاى شیرازى رسید، ایشان با بینش دقیق خود و فراستى که از نور خدا مایه مى گرفت، دریافت که این قرار داد، باعث تسلط اقتصادى کفار بر مسلمین مى شود و ذلت آنان را در پى دارد و خداى متعال نیز از این امر راضى و خوشنود نخواهد بود.
بنابر این ابتدا در تاریخ ذیحجه سال 1308 قمرى، ضمن ارسال تلگراف براى ناصرالدین شاه این خطر را گوشزد کرد، اما وقتى بى توجهى شاه را دید، حکم تاریخى تحریم تنباکو را طى این عبارت صادر فرمود:
بسم اللّه الرحمن الرحیم ـ الیوم استعمال تنباکو و توتون، باىّ نحو کان حرام و در حکم محاربه با امام زمان ـ صلوات الله و سلامه علیه ـ است.
البته فرمان آن مرجع بزرگ، فتوا نبود، بلکه یک حکم ولایتى بود اما به طور طبیعى، هر حکمى مبتنى بر یک فتواى کلى است. این نمونه بارزى از مبارزه فقهاى اسلامى، علیه سلطه اقتصادى بیگانگان است. اکنون باید ببینیم که بحث کوتاه کردن دست اجانب و مبارزه علیه تسلط اقتصادى آنها، مبتنى بر چه مقدماتى است و دامنه آن تا چه اندازه مى تواند تعمیم پیدا کند. اینها یک سرى مسائلى است که باید مورد بحث و بررسى قرار گیرد.
ب) مبارزه دیگرى که توسط زعماى عالیقدر شیعه، در جهت حفظ سیادت و عزت مسلمانان صورت گرفت، حرکت جهادى علماى عراق، علیه تسلط سیاسى انگلسات بر این کشور، در زمان معاصر بود که به وسیله مرحوم میرزا محمد تقى شیرازى ـ رضوان الله علیه ـ رهبرى مى شد.
در آن هنگام که دولت کافر انگلیس مى رفت که بر کشور اسلامى عراق چنگ بیاندازد و تسلط سیاسى خود را بر مسلمانان آنجا مستحکم سازد، فقهاى اسلامى، علیه آن دولت استعمارگر اعلان جنگ دادند، و آن مرجع بزرگ، فتواى جهاد را تحت عنوان وجوب جنگ علیه سلطه انگلیس بر مردم عراق صادر کرد.
ج) در کشور اسلامى خودمان نیز، از زمانى که حرکت روحانیت به رهبرى امام راحل ـ رضوان اللّه علیه ـ آغاز شد، نمونه هاى بسیار چشمگیر و روشنى از این نوع مبارزه ها داشته ایم.
از جمله، زمانى که در رژیم سابق، دستور شرکت مردم در رفراندوم براى اجراى مواد شش گانه شاهنشاهى از طرف دولت صادر شد، مراجعى همچون مرحوم آیة الله العظمى سید احمد خوانسارى ـ رضوان الله علیه ـ فتوا دادند که «شرکت در این رفراندم، در حکم محاربه با امام زمان (عج) است».
دلیل اصلى چنین مخالفتها و مبارزاتى که در اوج اختناق با رژیم جبار شاهنشاهى انجام مى گرفت، چیزى جز آن نبود که مراجع عظام و پرچمدار این مبارزات، حضرت امام خمینى ـ رفع الله درجاتهم ـ با روشن ضمیرى و بینش الهى خاص خویش، در مى یافتند که علاوه بر اینکه چنین رفراندمى به نفع سلطه آمریکاى جنایتکار است و راه نفوذ بیگانه را به داخل کشور اسلامى هموار مى کند، صدها مفسده دیگر نیز بر آن مترتب مى شود.
اگر چه دلیل وابستگى رژیم شاهنشاهى به آمریکا، هر نوع مخالفتى که با آن مى شد، در حقیقت مبارزه با رژیم جنایتکار آمریکا بود، اما برخى از فریادها، مستقیماً و بدون واسطه بر سر آمریکا فرود مى آمد که این صلابت از ویژگیهاى مبارزه امام راحل(قدس سره) علیه استکبار جهانى بود.
از جمله، قیام ایشان علیه قانون «کاپیتولاسیون» بود که در چهارم آبان ماه سال آغاز گردید و در سیزدهم آبان همان سال منجر به دستگیرى مجدد و تبعید ایشان به ترکیه شد. همچنین، حرکت شجاعانه اى را که دانشجویان مسلمان، با الهام از بیانات و رهنمودهاى آن امام راحل، در تصرف لانه جاسوسى آمریکا انجام دادند، و در واقع نقطه عطفى در تاریخ مبارزات ملت مسلمان ایران علیه آمریکا به وجود آمد، مى توان یک نوع مبارزه صریح و یک فریاد کوبنده علیه ابر قدرت جنایتکار غرب دانست.
اینها بخشى از مبارزات مسلمین علیه کفر جهانى است که در صحنه هاى گوناگون و با روشهاى متنوع صورت گرفته و هر یک داراى فرایند خاصى مى باشد و نشان دهنده مبارزه جدى و آشتى ناپذیر اسلام با کفر است. همه ما کم و بیش، با مبارزه به روش نظامى آشنا هستیم، یا لااقل صحنه هایى از مبارزه مسلحانه انقلابیون را مشاهده کرده ایم، اما فقط عده کمى از افراد، با روش مبارزه سیاسى، اقتصادى و فرهنگى آشنایى دارند. اینجاست که رسالت ما در برابر نسل آینده، در بررسى و تنظیم روشهاى مبارزاتى، بر اساس مطالعات اسلامى و تحقیقات علمى، در همه زمینه ها آشکار مى شود.

اهمیت تلاش و مبارزه فرهنگى در زمان حاضر

اکنون که استکبار جهانى از انقلاب اسلامى ما سیلى خورده و به نقش عظیم مسلمین در معادلات جهانى پى برده است، ما شاهد ایجاد اختلال در جوامع اسلامى، رذالت کافران در ضدیت با اسلام و نسل کشى مسلمانان در سرزمینهایى چون بوسنى و هرزگوین، خلیج فارس، فلسطین، لبنان و الجزایر بوده و هستیم. بنابر این شکى نیست که همه ما باید از برادران مسلمان خود در این کشورها و سایر نقاط مسلمان نشین جهان، که درحال مبارزه و جنگ با دشمنان اسلامند، پشتیبانى کنیم. و نیز تردیدى وجود ندارد که براى حفظ عزت و سیادت مسلمانان که یک واجب شرعى است، وظیفه داریم در روابط بین المللى، از مواضع سیاسى کشورهاى مسلمان حمایت کنیم. همچنان که لازم است تا حد امکان، همبستگى خود را با ملتهاى اسلامى تحکیم بخشیده، و در زمینه هاى مسائل اقتصادى با آنها همکارى نمائیم.
ولى انچه از اهمیت بیشترى برخوردار است و متاسفانه تاکنون در بسیارى از موارد، با غفلت همراه بوده است، مبارزه فرهنگى است. زیرا همانطورى که در بحثهاى گذشته اشاره شد، تهاجم فرهنگى بر خلاف شیوه هاى تهاجم نظامى و اقتصادى، یک جریان کاملا ملموس نیست که بتوان در برابر آن واکنش دفعى نشان داد، بلکه داراى طبیعت پیچیده اى است که از تلاشها و تجربه هاى فراوان دشمنان اسلام، طى مدتهاى طولانى سود جسته و با آنها عجین شده است. به همین جهت، این شیوه، خطرناک ترین نوع هجوم است که اگر با موفقیت همراه باشد، دشمن به همه اهداف خود رسیده است، و دیگر نیازى به مبارزه نظامى هم نخواهد داشت.
و باید اعتراف کرد که با تاسف فراوان، تلاش دشمنان اسلام در این زمینه تا اندازه اى موفق نیز بوده است و امروز دیگر هجوم فرهنگى به شکلى نیست که بتوان درها را به روى آن بست، زیرا تکنولوژى جدید، درها را شکسته و فرهنگ مهاجم، چون مهمان ناخوانده اى به اندرونى سرکشیده است!
در طلیعه پیروزى انقلاب اسلامى، امام راحل ـ رضوان الله علیه ـ فرمود:
«راس همه اصلاحات، اصلاح فرهنگ و نجات جوانهاى ما از این وابستگى به غرب است...
ما الان در همه چیز یک نوع وابستگى داریم که بالاتر از همه وابستگى افکار است. این وابستگى سرمنشأ همه وابستگى هاست که ما داریم. اگر ما وابستگى فرهنگ داشته باشیم، دنبالش وابستگى اقتصادى هم هست، وابستگى اجتماعى و سیاسى هم هست، همه اینها هست».(7/8/58)
و نیز فرمود: «اگر فرهنگ جامعه اى وابسته و مرتزق از فرهنگ مخالف باشد، ناچار دیگر ابعاد آن جامعه به جانب مخالف گرایش پیدا مى کند و بالاخره در آن مستهلک مى شود و موجودیت خود را در تمام ابعاد از دست مى دهد. استقلال و موجودیت هر جامعه از استقلال فرهنگى آن نشأت مى گیرد ...».
آن بزرگ مرد مى دانست که اگر ملتى فرهنگ کفر را بپذیرد، ایدئولوژى و عقاید کفر آمیز را نیز خواهد پذیرفت و یا لااقل در اعتقادات دینى خود سست خواهد شد، و این همان هدفى است که کافران در هجوم فرهنگى بر مسلمین دنبال مى کنند. آنها با صراحت گفته اند که هدفشان از تبلیغاتى که در کشورهاى اسلامى انجام مى دهند، ترویج مسیحیت به امید مسیحى شدن مسلمانها نیست، بلکه کمال آرزویشان این است که نسبت به اعتقادات و باورهاى دینى، در قلب جوانان مسلمان شک و تردید ایجاد کنند تا عقایدشان ضعیف و ایمانشان به کفر ستیزى و خدا جویى سست گردد، آنگاه کاملا از هویت مذهبى و ملى و آرمان خواهى خود دست بردارند و رفتارهاى غربى را در همه شؤون زندگى، الگوى خود قرار دهند. واضح است که در این صورت، دشمن سلطه گر خود را در قله پیروزى احساس مى کند، چرا که حتى سربازان حریف را نیز به اردوى خود آورده و با اهداف خویش همداستان کرده است.
هم اکنون، دشمنان اسلام با اعزام تعداد بسیار از مبلغین مسیحى به سراسر جهان و به خصوص مبلغینى که در کشورهاى آفریقایى مستقر نموده اند فعالیتهاى شدید را علیه اسلام انجام مى دهند. تخصیص ارقام نجومى بودجه هایى که پس از پیروزى انقلاب اسلامى ایران و به ویژه در سالهاى اخیر، از یک سو توسط استعمارگران غربى براى مبارزه با اسلام، و از سوى دیگر به وسیله دست نشاندگان آنها در کشورهاى اسلامى مانند عربستان تحت عنوان وهابیت، براى مبارزه با تشیع هزینه مى شود، و ارقام بالاى مبلغینى که از هر یک از این دو جبهه، با اسلام واقعى و باورهاى دینى مردم جهان مبارزه مى کنند، رسالت اسلامى و انسانى ما را بسیار سنگین مى کند.
باید بدانیم که اسلام و قرآن فقط براى ما و چند کشور دیگر نازل نشده است، بلکه همه مردم در سراسر جهان به عنوان بندگان خدا به این رحمت بى پایان الهى حق دارند و این فرمان خدا است که حاملان امانت الهى، باید آن را به اهلش برسانند. (ان الله یامرکم ان تؤدوا الامانات الى اهلها)5هیأتهاى مسیحى، در کشورهاى جهان سوم، شیوه هاى مختلفى را جهت انجام مأموریتهاى محوله به کار مى گیرند.
از جمله در برخى از کشورهاى آفریقایى مانند سنگال، بر طبق قراردادى که با خانواده هاى تهیدست منعقد مى شود، در ازاى توزیع کمکهاى مختصر مالى و جنسى از طرف این هیاتها به مردم، آنها موظفند که کودکان خود را به مدارس تبشیرى بفرستند.
التبه مروجین مسیحى و مبلغین اعزامى به کشورهاى اسلامى، براى پرهیز از تحریک احساسات و عواطف دینى مسلمانان در انجام کارهاى خلاف اسلام خویش، حتى الامکان سعى دارند از عملیات غیر مستقیم و فعالیتهاى محرمانه و مخفیانه استفاده کنند و به همین جهت است که بیشتر از راههاى فرهنگى، سیاحت و جهانگردى، تجارت و سرمایه گذارى، شرق شناسى و زبان شناسى، تخصص در امور باستان و به عنوان مشاور فنى و مربى ورزشى و تحت دهها عنوان دیگر، به فعالیت وانجام ماموریتهاى خود مى پردازند6.
در کشور آفریقایى کنیا ـ على رغم فعالیت شدید هفتاد فرقه مسیحى که فقط یکى از آنها که متعلق به ایرلند مى باشد داراى کلیسایى است که شش هزار مبلغ مسیحى را تجهیز مى کند ـ مردمى زندگى مى کنند که به گفته وزیر اطلاعات آن کشور، آماده پذیرش اسلام هستند، چه بسا این مردم همان کسانى باشند که خداوند آنها را به عنوان «اهل امانت» معرفى فرموده است!
این دولت مردى که خود مسیحى و عضو یک کابینه مسیحى است، در سفرى که به ایران داشت، آمادگى کشور متبوعش را جهت پذیرش مبلغان اسلامى اعلام کرد. مسلّم است که اگر در کشور او زمینه اى براى گرایشهاى اسلامى نباشد و یا در مردم، نسبت به پذیرش دین اسلام تعصبى وجود داشته باشد، او هرگز به خود اجازه چنین اظهاراتى را نمى دهد.
بنابر این، با وجود تبلیغات وسیعى که از طرف مسیحیت علیه اسلام صورت مى گیرد و با وجود کارشکنى ها و دشمنى هایى که وهابیون علیه تشیع مى کنند و نیز با توجه به غیر قابل مقایسه بودن نیروى انسانى و بودجه هاى تبلیغى ما با نیروها و بودجه هاى کلانى که از طرف واتیکان هزینه مى شود، به طورى که حتى بودجه و امکانات یکى از کلیساهایى که در آنجا اداره مى شود، با تمام بودجه اختصاصى کشور عربستان در آنجا قابل مقایسه نیست با همه این تفاصیل باید امیدوار بود و تا حد قدرت در امر تبلیغ اسلام و اعزام مبلغ به کشورها باید کوشش کرد و اتفاقاً از آنجا که همواره حقیقت پیروز مى شود، فعالیتهاى بسیار ساده و اندکى که در آنجا براى معرفى چهره تشیع انجام مى گیرد، خوشبختانه، بازده بسیار چشمگیرى دارد. این نشانگر آن است که امکان تبلیغ اسلام در اینگونه کشورها، تا حد زیادى وجود دارد و لازم است که به عنوان یک واجب شرعى، براى دفاع از حریم تشیع و ترویج اسلام واقعى در این مناطق، سرمایه گذارى بیشترى در جهت انجام مقدمات کار و آموزش زبانهاى خارجى صورت گیرد.
از جمله فعالیتهایى که مى توان در همین راستا انجام داد، ایجاد ارتباط مداوم با مراکز اسلامى، در دیگر کشورهاى مسلمان است. از این طریق ضمن مبادله اطلاعات لازم در مورد میزان جمعیت مسلمان و شیعه، نوع فعالیتها و تلاشهاى مذهبى و ارزیابى نیازهاى فرهنگى و تبلیغى هر کشور، مى توان برخى از احتیاجات دینى و نیازهاى تبلیغى آنان را از قبیل کتابها و مجلات مذهبى تأمین کرد.
به هر حال باید دانست که پویایى و جاودانگى هر چه بیشتر انقلاب اسلامى نیز در پرتو تلاش خستگى ناپذیر ما در تمامى صحنه هاى علمى، هنرى، فرهنگى و پاسخگویى مناسب به نیازهاى همه جانبه مسلمانان در داخل و خارج کشور میسر است.
اینها مسائلى است که در بعد تبلیغات خارجى مطرح است، اما در داخل کشور نیز موفقیتهاى دشمن روبه افزایش مى باشد و فرهنگ اسلامى در حال تضعیف است.متأسفانه در اثر تلاشهاى ضد دینى و ترویج فرهنگ بیگانه، رسوبات این فرهنگ، بر رفتار عده اى از جوانان هموطن ما اثر گذاشته و التزام به رعایت احکام شرعى را نسبت به اوایل پیروزى انقلاب، کمرنگ تر ساخته و حتى در مواردى، ارزشها را در سطح جامعه به شدت دگرگون کرده است.
آیا فروش و استعمال مواد مخدر، تولید و مصرف مشروبات الکلى، پخش فیلمهاى ویدئویى فوق ابتذال و دیگر مسائل مفسده انگیز در کشور جمهورى اسلامى ایران، این «ام القراى اسلام» هنوز زنگ خطر را براى بیدارى برخى از دست اندرکاران مسائل فرهنگى به صدا در نیاورده است؟

آیا هشدارهاى مکرر و تعبیرات مختلف رهبر معظم جمهورى اسلامى در این باره، کافى نیست؟

مسلّم است که در میان دو دیدگاه موجود که یکى تبادل فرهنگى و دیگرى آنچه به تعبیر ایشان «شبیخون فرهنگى» نامیده شده است، به اندازه اى فاصله وجود دارد که یک دایره مثلثاتى را طى مى کند ولى اهمیت موضوع از همه اینها فراتر است. افسوس که همواره آنچه را که «میرزاى شیرازى» در استعمال تنباکو مى بیند تنباکو فروشان نمى بینند، به همین خاطر است که او ارتکاب چنین کارى را درحکم اعلان جنگ با حضرت بقیة الله (عج) مى شمارد!
آیا تاکنون هیچ یک از ما، این سوال را از خود پرسیده است که علت آنکه روزانه، میلیونها پاکت رنگارنگ سیگار، با انواع تصاویر و مارکهاى گوناگون خارجى بدون هیچ ممنوعیتى به جامعه اسلامى ما تزریق مى شود چیست؟ و چرا اغلب این سیگارها با وجود زرق و برق و جذابیت بیشترشان نسبت به مشابه داخلى ارزان تر و تا نصف قیمت به فروش مى رسند، در حالى که بهاى سایر اجناس غربى چند برابر است؟ دیگر آنکه چگونه و با چه سرمایه اى، این کالاى مضر تا سقف انبوه و اشباع جامعه به داخل کشور سرازیر مى شود و چرا تعداد فروشگاههاى آن در داخل، از تعداد نانوایى ها بیشتر است؟! و خلاصه در رأس این هرم چه دستهاى خبیثى در کار است و از این هم فرآورده هایى که دود مى شود و محیط را نیز آلوده مى سازد، منافع چه کسانى تضمین شده است؟!
چرا در داخل این همه پاکتهاى زیبا، نوارهاى درسى و کتابهاى مفید علمى براى ما ارسال نمى شود و چرا به جاى اینهمه سیگارهاى خفه کننده ـ که سلامت نسل آینده را به خطر انداخته است ـ فیلمهاى ارزشمند علمى و کاستهاى دروس تحقیقى که توان فنى و تکنولوژى را افزایش بدهد، به داخل کشور ما سرازیز نمى شود؟!
باید یک بار دیگر همه این سوالات را در مورد انواع مواد مخدر، مشروبات الکلى و فیلمهاى مبتذل ویدئویى تکرار کرد و چاره اى دردمندانه اندیشید، که در غیر این صورت دیر یا زود، ترشحات زهر آگین آن، دامان برخى از پاک ترین فرزندان این مرز و بوم را نیز فرا خواهد گرفت، اگر تاکنون از میان آنها قربانیان فراوانى را نگرفته باشد جوانانى که با عقایدى سالم وارد اجتماع و حتى وارد دانشگاهها مى شوند و سرانجام با اعتقادى سست و ایمانى ضعیف باز مى گردند و در چنگال مشکلات فراوان، تحمل و اعتماد به نفس را از دست مى دهند و ناگهان به دامن آلودگیها پناه مى برند.
وقت آن است که میرزاى شیرازى دیگرى به پا خیزد و بار دیگر در این برهه از زمان با فتوایى تازه علم مبارزه و جهاد با کفر جهانى را بر دوش گیرد.
وقت آن است که همه اقشار جامعه بپاخیزند وفریاد آن مرجع کفر ستیز را که امروز در گلوى رهبر بیدار انقلاب ما طنین افکنده است به گوش جان بشنوند و همگى در یک بسیج عمومى و یک حرکت رعد آساى
سراسرى ـ آنچنان که پشت غارتگران جهانى را یک بار دیگر بلرزاند و بشکند ـ شرکت کنند و با ترک عادتهاى زشت و زدودن زنگارهاى پلید شرک و شک و بى ایمانى، موجبات استحکام و تقویت دوباره اعتقادات دینى و ترویج ارزشهاى اسلامى را با ایجاد مجالس مذهبى و محافل دینى در سراسر کشور فراهم سازند و در این جهاد مقدس، به وسیله تقویت روحیه خدا جویى، هرگز از ملامت کج اندیشان و روبه صفتان نهراسند و با ایثار جان، شجاعانه علیه بى عدالتى هاى اجتماعى و به باد رفتن انسانها مبارزه کنند.
مجدداً تاکید مى کنیم که انجام این امر مهم، فقط به همت عموم مردم مسلمان و مشارکت سراسرى آنان امکان پذیر است. یکى از دامهاى دشمن القاى این فکر است که «وظیفه ما در برابر اسلام و انقلاب به پایان رسیده است و اکنون دیگر نوبت کار دولت است» در حالى که این اشتباه بزرگى است و اگر ملت براى انقلاب و پیروزى جنگ، از مال و جان جوانهاى خود مایه گذاشته است، مسؤولیت حفظ این خونها و دستاوردهاى انقلاب، هنوز به پایان نرسیده است وانگهى در اسلام دولت و ملت از یکدیگر جدا نیستند و اعضاى یک دولت نیز به تنهایى نمى توانند، با کنار رفتن مردم از صحنه هاى مختلف، مشکلات عظیم کشور را سامان بدهند.

شیوه صحیح مبارزه با فرهنگ بیگانه

در مبارزه با فرهنگ بیگانه، همیشه عنصر بیگانه از کشورهاى غربى یا شرقى وارد نمى شود؛ چه بسا، عناصر بیگانه از اسلام در داخل کشور و جامعه خودى وجود داشته باشد و میراث و آداب و رسوم نسلهاى قبل از اسلام به عنوان اسلام وارد فرهنگ کشور شده باشد و هیچ ارتباطى با اسلام نداشته باشد.
ابتدا باید فرهنگ اسلامى را بشناسیم و بفهمیم که فرهنگ واقعى چیست و آنچه را غیر اسلامى یا ضد اسلامى است، از آن جدا کنیم تا بدانیم که با چه باید مبارزه کنیم و ناخواسته به عناصر اصلى فرهنگ اسلام ضربه نزنیم.
گاهى ممکن است شیوه و ابزار مبارزه با فرهنگ بیگانه نادرست باشد و از این ابزار به نتیجه مطلوب نرسیم و در عمل، به دشمن کمک کنیم.
در دو سه قرن اخیر، نمونه هایى وجود داشته که برخى به نام مبارزه با غرب زدگى به ترویج فرهنگ غرب کمک کرده اند، خواسته اند با سلاحى که دشمن به دست آنها داد به جنگ با او بروند. در حالى که، به نفع دشمن عمل کرده اند.

بازسازى فرهنگى

در شرایط کنونى جامعه ما بیش از حد نیازمند فعالیت هاى فرهنگى است. علیرغم منافع غنى فرهنگى، بزرگترین کمبود انقلاب ما کمبود فرهنگى است. متأسفانه عوامل گوناگونى چه پیش از انقلاب و چه پس از آن موجب شده اند که حرکت فرهنگى لازم در جامعه ما به وجود نیاید. شاید بهترین عامل آن پس از انقلاب وقوع جنگ تحمیلى بود که ضرورتاً تمام توان و نیروى فعال جامعه ما را به سوى خود متوجه ساخت، ولى اکنون که دوران جنگ سپرى شده و بسیارى از فتنه هاى داخلى که در ابتداى پیروزى انقلاب چنگ و دندان نشان مى دادند نابود گردیده است،
موقع آن رسیده که به چیزى بپردازیم که از روز اول پیروزى باید بدان مى پرداختیم و آن مسئله بازسازى فرهنگى است.
هر چند جامعه ما در تمامى زمینه ها کمبود و نارسائى دارد، در زمینه اقتصادى، فرهنگى، نظامى ...... صنعتى، ادارى و غیره و در تمام آنها احتیاج به بازسازى هست، ولى آنچه بیش از هر چیز باید مورد توجه واقع شود کمبود فرهنگى و بازسازى فرهنگى است. هر کس در هر نهادى به اندازه توانش باید به این بازسازى کمک کند. کمبود و بازسازى فرهنگى مسئله اى است که تنها در انقلاب ما نقش مهمّى را ایفا مى کند، در حرکت انبیاء الهى نیز این مسئله در رأس همه امور بوده. و به یقین مى توان گفت حرکت انبیاء در طول تاریخ بشر بیش از هر چیز صبغه فرهنگى و الهى داشته است، سر و کارش با عقل و دل و فکر و اندیشه مردم بوده است، و سایر مسائل از قبیل مسائل اقتصادى، روابط اجتماعى و غیر ذلک نقش ابزار یا مقدمه را داشته اند. خط اصلى حرکت انبیاء خط فرهنگى است، و این انقلاب هم که دنباله حرکت انبیاء و ائمه اطهار سلام الله علیهم مى باشد، بر همین اساس بنا شده است. امروز ما موظف ایم که مردم خود را از نظر فکرى تغذیه کرده بینش هاى صحیح اسلامى را به آنها ارائه دهیم و ارزش هاى اسلامى را ترویج نموده زنده کنیم، بنابراین اساس تبلیغ، در این دوره بازسازى و نیز در دوره هاى آنى مى بایست بر تبیین حقایق اسلام و ترویج ارزشهاى آن، و در یک کلام بر پایه بازسازى و ارائه فرهنگ اصیل اسلامى استوار گردد.

عرصه فرهنگ و سلاح فرهنگى

عرصه فرهنگ عرصه فکر و اندیشه است، عرصه اعتقاد و گرایش است،
عرصه جلوه گرى انواع مکاتب حق و باطل است، بنابراین بازسازى فرهنگى نیز به معناى مبارزه با اندیشه هاى باطل، برداشت هاى نادرست، گرایش هاى شیطانى، روش هاى غلط و مکاتب انحرافى و جایگزینى حق و صواب است. پیدا است که چنین مبارزه اى، با زور سلاحهاى سرد و گرم و بکارگیرى تکنولوژى پیشرفته و بسیج نیروهاى فیزیکى میسر نیست. اگر مردم دنیا دست به دست هم دهند و مدرن ترین تکنولوژى را بکار گیرند تا یک فکر غلط را از ذهن یک فرد بزدایند نخواهند توانست. این مبارزه سلاح دیگرى نیاز دارد. در این عرصه تنها سلاح مؤثر علم است، فقط با منطق صحیح است که مى توان غلط را نابود ساخت، نه با زور و یا شعار. البته شعار و زور نیز هر یک در جاى خود مؤثر است و باید از آن استفاده نمود اما میدان اندیشه و فرهنگ، میدان منطق و علم است، عقل باید تجلى کند، فکر باید بکار افتد، حقایق باید روشن شود تا دشمن فرهنگى مغلوب گردد. پس باید با سلاح منطق و استدلال، با سلاح تفکر و تحقیق، با سلاح دانش و علم مجهز شویم تا بتوانیم در دنیاى اندیشه هاى متضاد و مکاتب متقابل، حق را از باطل، سره را از ناسره جدا نموده هر یک را به جاى خود نشانیم. این وظیفه ماست، این نبرد اگر چه مثل نبرد نظامى درگیرى مشهود و محسوسى ندارد، انسان تماشاگر صحنه اى که هزاران کشته و زخمى در آن باشد نیست، ولى اهمیت آن به مراتب بیش از نبردهاى نظامى است، و آثار مطلوب یا نامطلوب آن در دراز مدت گسترده تر عمیق تر از آثار نبردهاى نظامى است. باید اعتراف کرد که این حقیقت در گذشته آنچنان که مى بایست شناخته نشده و هم اکنون نیز آن گونه که در خور و شایسته آن است مورد توجه نیست.
در مبارزه نظامى معمولا دشمن کاملا شناخته مى شود قیافه و جهت گیرى اش مشخص است. انسان مى بیند گلوله و بمب و موشک از چه سوئى مى آید و چه سوئى را هدف قرار مى دهد. به راحتى نوع سلاح بکار رفته را مى توان تشخیص داد، اما در مبارزه فرهنگى این گونه نیست. نه دشمن به راحتى قابل شناخت است و نه عرصه مورد هجوم وى و مزارع سلاح بکار رفته. چه بسا در زیر ماسک دلسوزى براى اسلام سالها و شاید قرنها فعالیت کند و زیر پوشش آن، ضربه هاى کارى بر پیکر آن وارد سازد. چنان وانمود کند که از دلسوختگان اسلام و دلباختگان این مکتب است، حتى کارهاى به ظاهر خوب و ریاکارى هاى نسبتاً چشمگیرى نیز در این زمینه انجام دهد ولى در لابلاى همین کارها زهر خود را به پیکر این فرهنگ تزریق نماید به طورى که اکثر مردم و گاهى همه آنها جز نوادرى نفهمند که این خوراک فرهنگى حاوى چه زهر خطرناکى است.

پی نوشت :

1ـ اسلام بر سر دو راهى پاورقى صفحه 23.
2ـ لن یجعل الله للکافرین على المومنین سبیلا (سوره نساء 141).
3ـ مائده / 1.
4ـ نساء / 141.
5ـ نساء / 61.
6ـ رجوع شود به کتاب «این همه تبلیغات چرا؟».

 
امتیاز دهی
 
 

نسخه قابل چاپ


تعداد بازديد اين صفحه: 17095
Guest (PortalGuest)

دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم (شعبه اصفهان)
مجری سایت : شرکت سیگما