عبادت داراى مراتب گوناگونى است و شايد به تعداد انسانهاى مؤمن و معتقد عبادات وجود داشته باشد. از آن جا كه عبادت در واقع تجلى و ظهور شناخت و معرفت و عمق باور و اعتقاد انسان است، درجات عبادت بستگى مستقيم به ميزان معرفت و شناخت انسان از خداوند ونظام هستى دارد. هر قدر معرفت عميقتر و همه جانبهتر باشد عبادت از درجه بالاتر و عميق بيشترى برخوردار خواهد بود. در اين ميان انبياء و اوليا - عليهم السلام - چون شناختشان از خداوند متعال و جهان آفرينش از همه بيشتر و عميقتر است. لذا عبادت آنها در رأس همه عبادتها است و حضور و خلوص و توجه آنها در نماز و عبادات از همه بيشتر است و حتى خود آنها عبادات خود را ناقص و ناچيز مىشمرند. و زبان حال و قال همگى اين است: الهى ما عبدتك حق عبادتك، خداوندا! تو را چنان كه شايسته است عبادت نكردم و عبادتى را كه شايسته و در خور توان به جا نياوردم، چون وقتى آن عظمت خداوند و بزرگى و علم و قدرت و كمالات بى انتهاى او را مشاهده مىنمايند و سپس به عبادتهاى خود نظر مىافكند مىبيند اين عبادتها با همه عمق و اخلاص در خود چنان پروردگار عظيم و جميل و جليلى نمىباشد و همين مطلب در مقايسه عبادتهاى ما با عبادات انبيا و اولياء و برگزيدگان حق و پاكان در گاه روبوبى نيز ثابت است. يعنى وقتى نماز و عبادت و دعاى دست و پاشكسته خود را با نماز و دعاى شورانگيز و مناجات آتشين اميرمؤمنان على عليه السلام مقايسه مىكنيم و پراكندگى و بى حالى و تفرقه خاطر خود در نمازمان را با حضور و شور و جمعيت خاطر آن راد مرد الهى مىسنجيم مىبينيم بين اين در هيچ نسبتى وجود ندارد و به خاطر همين نسبى بودن درجات عبادت و بندگى و اعمال است كه گفتهاند: «حسنات الابرار سيئات المقربين» يعني كارهاى نيك نيكوكاران در نزد مقربان درگان خداوند گناه و سيئه به شمار مىآيد، يعنى هر چند در حد خود كارهاى خوب و ارزندهاى هستند ولى نسبت به كارهاى عالىتر و خالصتر و برخاسته از معرفت و شناخت بيشتر گناه به شمار مىآيد.
در حديث معروفى كه هم در نهج البلاغه و هم در منابع حديثى ديگر آمده است، چنين مىخوانيم: «ان قوما عبدوا الله رغبةً فتلك عبادة التجار و ان قوما عبدوا الله رهبه فتلك عبادة العبيد و ان قوما عبدوا الله شكرا فتلك عباده الاحرار»گروهى خداوند را به اميد عطاى او پرستش كردند كه اين پرستش بازرگانان است و گروهى او را از روى ترس عبادت كردند كه اين عبادت بردگان است و گروهى خدا را از روى سپاسگذارى پرستيدند و اين پرستش آزادگان است (نهجالبلاغه، فيض الاسلام، حكمت 229)و در بعضى احاديث به جاى شكراً «حباً» آمده، در بحارالانوار حديثى به اين مضمون آمده است: «الهى ماعبدتك خوفاً من نارك ولا طعماً فى جنتك بل وجدتك اهلاً للعبادة فعبدتك؛ (بحارالانوار، ج 41، باب 101، ص 14)يعنى، خدايا من تو را از ترس آتش جهنمت و به طمع بهشتت پرستش نكردم بلكه فقط تو را شايسته پرستش ديدم، پس تو را عبادت و پرستش نمودم.
يعنى عبادتهايى هم كه به طمع بهشت و ترس از جهنم است عبادت و بدون شك مقبول درگاه الهى است و آيات قرآن كه انواع نعمتهاى بهشتى و اوصاف بهشتيان را بيان كرده و نيز انواع عذاب و شكنجههاى دوزخ و حالات دوزخيان را بيان كرده در واقع به دنبال اين هدف بود كه با بيان نعمتهاى بهشتى در ما ايجاد انگيزه و كشش نمايد و ما را به طمع اين نعمتها به سوى بندگى خدا و عبادت او بكشاند و نيز با بيان عذابهاى دوزخ ما را از مخالفت حق و گناهان بازدارد، يعنى اين دو نوع عبادت از نظر حق تعالى مطلوب است و ما را به آن دعوت نموده است. ولى در عين حال عالىترين عبادت، آن است كه از همه اين امور خالى باشد كه اين ويژه انسانهاى برجسته و ممتازى مانند پيامبران و امامان(ع) و شاگردان برجسته مكتب آنها و دنباله روان آنها در عقيده و عمل است ولى اين به معناى باطل بودن عبادت هايى كه در سطح پايينتر از ارزش برخوردارند نمىباشد.
هدف اصلى قرآن دعوت مردم به ديدار حق تعالى و بازگشت به مبدأ هستى است كه از آن به «عبادت احرار» ياد مىشود. اولين سورهاى كه بر قلب نازنين پيامبر اكرم(ص) نازل شد، سوره مباركه «علق» است. در آيه 14 اين سوره مىفرمايد: (أ لَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يَرَى»؛ «آيا نمىداند كه خداوند مىبيند»؛ يعنى، آيا در محضر محبوب عالم حيا نمىكند؟! اما بسيارى از مردم در حدى هستند كه يا از ترس جهنم يا به شوق بهشت عبادت مىكنند و اگر بهشت و جهنمى در كار نبود، تن به عبادت نمىدادند. بنابراين بهشت و جهنم دو نعمت برزگ الهى است كه انسان را - كه به شوق آن و ترس آن بندگى خدا را مىكند - كم كم به سمت خود محبوب دو سرا مىكشاند. و قرآن نيز با توجه به اينكه مخاطبانش انسانها هستند، بر هر سه جنبه بندگى آزادگان، بردگان و تاجران تأكيد كرده است. آرى عبادت كردن از روى ترس يا شوق، بسيار بهتر از بندگى شيطان و نفس است كه انسان را به كلى از كمال مطلوبش باز مىدارد.
در اين مختصر به بعضى از آيات و روايات اشاره مىكنيم:
«لعلهم بلقاء ربهم يؤمنون ؛ شايد به ديار پروردگارشان ايمان آورند» (انعام (6)، آيه، 154.)
«لعلكم بلقاء ربكم توقنون ؛ شايد شما به ديدار پروردگارتان يقين پيدا كنيد» (رعد (13)، آيه 2.)
«من كان يرجوا لقاء ربه فليعمل عملا صالحا ؛ كسى كه به ديدار پروردگارش اميد دارد، كردار شايسته انجام دهد» (كهف (18)، آيه 110.)
آيات مذكور از لقاى ذات اقدس حق و ديدار يار سخن مىگويد كه از آن به «جنة اللقاء» تعبير مىشود.
«هو الاول و الاخر و الظاهر و الباطن ؛ او (خداى سبحان) هم اول است و هم آخر، هم ظاهر است و هم باطن» (حديد (57)، آيه 3.)
آيا خدايى كه اين چنين است و هم مبدأ همه چيز و هم منتها و غايت همه چيزها است، شايسته بندگى نيست؟! آرى غايت و منتهاى ما انسانها بهشت نيست؛ بلكه ديدار او است. پس خداوند آخر و غايتى فراى غايات ديگر معرفى شده است.
«ارجعى الى ربك راضية مرضية ؛ به سوى خدايت باز گرد در حالى كه هم تو از او خشنودى و هم او از تو راضى و خشنود است». (جر (89)، آيه 28.)
به تعبير زيباى «الى ربك» توجه فرماييد معناى آن آرامش گرفتن در جوار قرب حق است، امرى كه به مراتب بالاتر از بهشت و نعمتهاى آن است.
«وعد الله المؤمنين و المؤمنات جنات تجرى من تحتها الانهار خالدين فيها و مساكن طيبة فى جنات عدن و رضوان من الله اكبر ذلك هو الفوز العظيم» (توبه (9)، آيه 72.)
به اين آيه با دقت توجه كنيد؛ اولاً به زن و مرد مؤمن وعده بهشت برين مىدهد و آن گاه مىفرمايد: «و رضوان الهى برتر و والاتر است» و آن را رستگارى عظيم مىداند؛ يعنى، مردم را پله پله بالا مىبرد ابتدا از آنچه براى آنها دركش آسانتر و براى طبعشان خوشايندتر است شروع مىكند. آنگاه دست آنان را مىگيرد و به بالا؛ يعنى، رضوان الهى مىبرد و يادآور مىشود كه رستگارى بزرگ، همان رضوان الهى است.
«و فى الاخرة عذاب شديد و مغفره من الله و رضوان» (حديد (57)، آيه 20.)آيه مذكور به هر سه مورد دوزخ، بهشت (مغفرة من الله) و جنت رضوان (همان هدف والاى احرار)، اشاره دارد؛ يعنى، برخى جوياى بهشت و گروهى گريزان از دوزخ هستند. در اين ميان تنها آزادگان درصدد رضا و خشنودى حقاند و جز خدا را نمىطلبند. به ما فرمودهاند: سعى كنيد سطح خود را بالا بياوريد و همچون آزادگان بندگى كنيد.
چه زيبا فرموده است امام على(ع): (ما عبدتك خوفاً من نارك و لاطمعاً فى جنتك بل وجدتك اهلاً للعبادة فعبدتك»؛ «خداوندا! من تو را نه به جهت ترس از دوزخ و نه به طمع بهشت برين كه من تو را سزاوار عبادت ديده و به پرستش تو مى پردازم». و چه زيبا است تعبير امام سجاد(ع) در خاتمه مناجات مريدين: (يا نعيمى و جنتى و يا دنياى و آخرتى يا ارحم الراحمين»؛ «اى خدايى كه نعيم و بهشت من تويى و دنيا و آخرت من تنها تو هستى، اى رحم كنندهترين رحم كنندگان».
توجه به اين نكته ضرورى است كه افراد در مراتب ايمان و شخصيت گوناگون هستند. امام صادق(ع) مىفرمايد: «الايمان حالات و درجات و طبقات و منازل»؛ «ايمان در افراد حالات گوناگون و درجات و نيز مراحل و مراتب مختلفى دارد» (اصول كافى ج 2، ص 38.)بنابراين نمىتوان از همگان انتظار عالىترين هدف را داشت. براى كودك ابتدايى نمىتوان توضيح داد كه اگر تحصيل علم را ادامه دهد، در آينده از شخصيتها و رجال برجسته خواهد شد و چه بسا قدرت علمى او ماه و اختر را تسخير كند؛ بلكه كودك را با تشويق و احياناً با تهديد بايد وادار به درس و مدرسه كرد. مخاطبان قرآن نوعاً طبقه متوسط مردماند؛، اگرچه در قرآن حكيم در بطون، ظرايف، لطايف و اشاراتش به افراد ويژه و نخبگان توجه دارد. اما اكثريت همانند دانشآموزان كلاس اول ابتدايىاند كه بايد دستشان را گرفت و پا به پا برد تا شيوه درست عبادت را بياموزند و اگر آموختند، مىيابند كه تنها خداوند شايسته پرستش است: (اياك نعبد».
در عالم وجود، بهشت و دوزخ به عنوان جزا و پاداش صالحان و شايستگان و مجازات و كيفر تبهكاران مقرر گشته است. بهشت جايگاه ابدى همه مومنان و صالحان و حتى اولياى الهى است؛ اما نه به عنوان هدف نهايى، بلكه به عنوان مرحلهاى از هدف برتر. از آنجا كه قرآن كتاب انسان سازى و تربيت انسان به كمال مطلوب است و مسأله تشويق و تهديد نقش عمدهاى در تربيت و انگيزش افراد دارد، بنابراين بهشت و دوزخ را چونان دو عامل مهم تشويق و تنبيه مطرح كرده است. امام على(ع) مىفرمايد: «انبياء آمدند تا بشر را از قيامت و مواقف آن و آنچه براى اهل طاعت و معصيت فراهم شده از بهشت و دوزخ و كرامت و خفت آگاه گردانند». (نهج البلاغه، خطبه 183.)
زهراى اطهر(س) نيز مىفرمايد: «ثم جعل الثواب على طاعته و وضع العقاب على معصيته زيادة لعباده عن نقمته و حياشته لهم الى جنته»؛ «خداى سبحان ثواب و عقاب را مقرر ساخت براى سوق دادن خلايق به بهشت برين و بر حذر داشتن آنها از نقمت و بلايش (دوزخ)». (اعيان الشيعه، ج 1، ص 316؛ اين جمله از حضرت على(ع) نيز نقل شده است. ر.ك: بحارالانوار، ج 6، ص 114 به نقل از نهج البلاغه)
پس هدف اصلى «خداوند سبحان» است؛ اما مردم داراى مراتب و حالات مختلفىاند و بسيارى از آنها را بايد با ترس و شوق به بارگاه الهى كشاند. آن گاه كه آمدند، مىبينند كه به چه مقامى مشرف شدهاند.