آنچه از آموزههاى اسلامى برمىآيد اين است كه دورهى نوجوانى مهمترين دورهى شكلگيرى شخصيت آدمى است. بيشترين توصيهها دربارهى مراقبت، آموزش وتربيت دينى فرزندان مربوط به همين دوره است .به سبب اهميت دوران كودكى و
نوجوانى و به ويژه نقش بسيار حساس دوران نوجوانى در هويتيابى و شكلگيرى شخصيت انسان است كه به هيچوجه نمىتوان فرد را به حال خود واگذاشت و از اين روست بيشترين كمك كسانى كه درصدد دگرگون كردن ماهيت و هويت فرهنگى، اخلاقى و ديني يك جامعهاند، مصروف اين قشر مىگردد. به همين دليل، نمىتوان به بهانهى «عقلانيت»، از تربيت دينى و اخلاقى دست كشيد و به ديگران فرصت داد تا از اين زمينه بيشترين استفاده را ببرند. هر جامعهاى هر چند صداى آزادىخواهى و عقلانيت او عرشگستر باشد، به خود اجازه نمىدهد كه در برابر چنين وضعيتى منفعل و خاموش بنشيند. دكتر اوئن كلن،رئيس بخش مطالعات مذهبى انيستيتو سالسكن انگلستان، در اين باره گفتار جالبى دارد؛ وى در كنفرانس «آموزش دينى در بستر تعامل اديان» مىگويد»:
« ما دربارهى امور ديگر مثل مطالعهى روزنامه، مشاهدهى تلويزيون، لباس، غذا و كاربرد زبان دلخواه و ديدگاه سياسى، در زندگى كودكان مداخله مىكنيم، چگونه دربارهى مذهب اين دخالت را نپذيريم؟
از اين رو، هم نَفس برنامههاى تربيت دينى و هم اصل الزام نوجوان، امرى منطقى به نظر مىرسد؛ زيرا اين چيزى جز رهنمودن فرد به هدايت و كمك به شكوفايى درست استعدادها و قابليتهاى فطرى و نيز بازداشتن او از انحرافات و كجروىها نيست.