در اين باره توجه شما را به نكات زير جلب مي نماييم:
«هلك» در اصل به معناى ضايع شدن و تباه گشتن است. قاموس قرآن، ج 7، ص 159.و در قرآن در موارد متعدد در معناى مرگ استعمال شده است.مؤمن، آيه 82؛ نساء، آيه 176؛ جاثيه، آيه 24؛ مائده، آيه 17.و در زبان عربى نيز از مردن به هَلَكَ تعبير مىشود. بنابراين آيه شريفه (كل شىء هالك الا وجهه)؛قصص (28)، آيه 89. نظر به زندگى دنيوى و برزخى دارد كه همه موجودات ناچار حيات دنيوى خود را از دست مىدهند؛ بنابراين مربوط به زندگى آخروى نيست، بلكه در آخرت- در بهشت يا در جهنم- داراى حياتى جاودان خواهند بود. قرآن در آيه ديگر مىفرمايد:
(كل من عليها فان و يبقى وجه ربك ذوالجلال و الاكرام)؛ «تمام كسانى كه بر صفحه زمين هستند فانى مىشوند و تنها ذات خداوند باقى مىماند».رحمن (55)، آيه 26.اين آيه شريفه نيز اشاره به دگرگونى اين جهان دارد و اينكه همه چيز غير از خدا، دچار تغيير و تحول و مرگ مىشود. اين معناى ظاهرى آيه. اما آيه شريفه معانى والاترى نيز دارد كه جهت آگاهى به تفاسير مراجعه نماييد در هر صورت موجودات بر دو قسماند:
1. يا واجبالوجود بالذات است كه و جود برايش ضرورى است و در ذاتش، هيچگونه هلاكت و تباهى و نابودى و مرگ و نيستى نمىباشد كه فقط اختصاص به حضرت حق تعالى دارد.
2. يا ممكنالوجود بالذاتند كه در ذات خود نسبت به هستى و نيستى مساويند و براى موجود شدن و تداوم وجود و حيات نيازمند به فيض دائمى الهى دارند.
همه موجودات جهان هستى - بجز حق تعالى - ممكن الوجود بالذات هستند، يعنى، در ذات خود، شايستگى هستى و زندگانى ندارند و تنها از جانب خداوند است كه شايستگى هستى پيدا مىكنند. بنابراين، اگر به چهره ذاتى آنان نگاه كنيم آنها تباه شده و ضايع هستند و هيچ شايستگى براى او به حيات ندارند، اما اگر به چهره الهى آنها نگاه كنيم كه خداوند به آنها حيات داده است، تا ابد زنده خواهند بود.
بنابر اين حيات اخروى، جاويدان و پايانناپذير است و فرق بين جاودانگى انسان و خدا در اين است كه خداوند، ابدى بالذات است و انهدام او محال است و در بقاى خود نيازمند موجود ديگرى نيست؛ ولى انسان در بقاى خويش -همچون حدوثش - نيازمند فيض الهى است و بدون آن، امكان بقا و دوام ندارد. بنابراين خداوند است كه به انسان جاودانگى مىدهد و اگر بخواهد، مىتواند او را معدوم سازد.