بهترين تحليل در باب ايمان و پرسشهاى بعدى شما، آن است كه با رهيافتى قرآنى و روايى اين موضوع و شعاعهاى گوناگون آن را تبيين كنيم.
ايمان - كه امرى كاملاً اختيارى است - عبارت است از معرفت توأم با تسليم قلبى و خضوع و خشوع دل به خداوند متعال و رسول او و آموزههايى كه به بشريت ارائه كردهاند. ايمان امرى اختيارى است به دليل آن كه در آيات بسيار به آن، امر شده است و روشن است كه امر به چيزى از سوى حكيم مطلق، دلالت بر مقدور بودن و اختيارى بودن آن چيز دارد نگا: بقره / 41، 91، 186 - نساء / 136 - آل عمران / 179.و در اين آيه به اختيارى بودن آن تصريح شده است: «إن هذه تذكرة فمن شاء اتخذ إلى ربه سبيلا»؛ مزمل، آيه 19.«قطعاً اين [آيات] اندرزى است تا هر كه بخواهد به سوى پروردگار خود راهى در پيش گيرد».
ايمان در قرآن، گونهاى از معرفت وعلم را داراست، ولى تمام هويت آن، از سنخ علم و معرفت نيست؛ بلكه افزون بر آن تسليم و خضوع در برابر حق نيز مىباشدحجرات / 15 - بقره / 42 - توبه / 110.؛ «إنما المؤمنون الذين آمنوا بالله و رسوله ثم لميرتابوا و جاهدوا بأموالهم و أنفسهم في سبيل الله أولئك همالصادقون»؛ حجرات / 15.«در حقيقت، مؤمنان كسانىاند كه به خدا و پيامبر او گرويده و [ديگر ]شك نياورده و با مال و جانشان در راه خدا جهاد كردهاند. اينانند كه راستكردارند». پس اهل ايمان كسانىاند كه در ايمان به خدا و رسول ترديدى نداشته، به آنها علم و يقين دارند «ود كثير من أهل الكتاب لويردونكم من بعد إيمانكم كفارا حسدا من عند أنفسهم من بعد ما تبين لهم الحق فاعفوا و اصفحوا حتى يأتي الله بأمره...»؛ بقره / 109.«بسيارى از اهل كتاب - پس از اين كه حق بر ايشان آشكار شد - از روى حسدى كه در وجودشان بود، آرزو مىكردند كه شما را بعد از ايمانتان، كافر گردانند. پس عفو كنيد و درگذريد، تا خدا فرمان خويش را بياورد».
اين آيه، به روشنى حكايتگر اين حقيقت است كه بسيارى از اهل كتاب علىرغم روشن شدن حق و علم آنها به آن، آرزو دارند تا مؤمنان را هم از روى حسد به گمراهى افكنند. بنابراين، ايمان تنها معرفت و علم نيست؛ بلكه بايد در برابر حق خاضع و خاشع و قلباً تسليم بود.
كافر و مؤمن خدا گويند ليك در ميان هردو فرقى هست نيك
آن گدا گويد خدا را بهر نان متقى گويد خدا از عين جان
سالها گويد خدا آن نان خواه همچو خر، مصحف كشد از به
گر بدانستى گدا از گفت خويش پيش چشم او نه كم ماندى نه بيش
گر به دل درتافتى گفتِ لبش ذره ذره گشته بودى قالبش
نام ديوى ره برد در ساحرى تو به نام حق پشيزى مىبرى
مثنوى / 2 / 502 - 497.
از نظرگاه قرآن، عمل جزء ايمان نيست، چرا كه آيات متعددى وجود دارد كه دلالت دارد عمل منفك از ايمان است، نگا: عصر / 3 - نساء / 124 و 162 - اعراف / 152 - فاطر / 10.اما عمل لازمه ايمان است و در واقع، ثمره و نتيجه آن تلقى گشته است؛ به صورتى كه از ديدگاه قرآن عمل صالح تنها در كنار ايمان، پايدارى و دوام دارد و ايمان نيز تنها با وجود عمل صالح است كه طراوت و نشاط مىيابد. نگا: نساء / 65 - انفال / 3 و 4 - مجادله / 22 - بقره / 177.
از منظر قرآن، به هر اندازه كه معرفت آدمى عميقتر و خضوع و خشوع و تسليم قلبى او ژرفتر و مستحكمتر باشد، ايمان هم افزايش مىيابد و هر چه معرفت كمتر و سطحىتر و خضوع قلبى اندك و كم استقامت باشد، ايمان هم كاهش مىيابد. به هر روى، با توجه به درجات دو عنصر اساسى ايمان، يعنى معرفت و تسليم قلبى، ايمان هم امكان كاهش يا افزايش دارد. نگا: آل عمران / 173 - انفاق، 2 - نساء / 136.
مؤمنى او، مؤمنى تو بىگمان در بيان هر دو فرقى بيكران
اما فوايد ايمان:
1- سرمايه رستگارى. مهمترين ثمره ايمان آن است كه سرمايه رستگارى را براى آدمى به ارمغان مىآورد. صف / 10 و 11.
2- پشتوانه اخلاق. اخلاق بدون ايمان، اساس و پايه درستى ندارد. كرامت، شرافت، تقوا، عفت، امانت، راستى، درستكارى، فداكارى، احسان، صلح،... مبتنى بر اصل ايمان است. به فرموده علامه شهيد مرتضى مطهرى، بشر واقعاً دو راه بيشتر ندارد: يا بايد خودپرست و منفعتپرست باشد و به هيچ محروميتى تسليم نشود و يا بايد خداپرست باشد و محروميتهايى را كه به عنوان اخلاق متحمل مىشود، محروميت نشمارد و لااقل جبران شده بداند. كسى كه تكيهگاه اخلاق و شخصيتش غيرخدا باشد، مانند اين است كه در پرتگاه مشرف به سقوطى گام برمىدارد و هر لحظه احتمال سقوط دارد، سورههاى: توبه / 109 - عنكبوت / 41.ارزشهاى اخلاقى آنگاه مىتوانند انگيزه عمل باشند كه شخص به ارزش معنويت پى برده باشد و اين معنويت تنها در گرو ايمان به خدا است. اما آن كه عاطفه دينى و ايمانى را كه مبنا و اساس و پشتوانه و منطق انسانيت است، از دست داده؛ انسانيت، عواطف انسانى و اعمال اخلاقى را از دست داده است. مرتضى مطهرى، بيست گفتار، صص 155 - 151.
3- استوارى و تعادل روحى. از آنجا كه ايمان حالتى روحى است كه در خود نگرشى كامل نسبت به ارزشها و حوادث نهان دارد و چون مؤمن به مبدأ اين حوادث مرتبط است، آرامش و اطمينانى دارد كه غير او از آن بىبهره است، محمد سيد قطب، فى ضلال القرآن، ج 6، ص 3966. قرآن نيز بدين امر تصريح فرموده است: «من آمن بالله و ال يوم الآخر و عمل صالحا فلا خوف عليهم و لا هميح زنون»؛ مائده / 69؛ و همچنين نگاه كنيد: فتح / 4، يونس / 62 و 63.«هر كس به خدا و روز بازپسين ايمان آورد و كار نيكو كند، پس نه بيمى بر ايشان است و نه اندوهگين خواهند شد».
4- بركات دنيوى. ايمان به خدا، موجب ريزش باران و رحمت دنيوى نيز هست: «و لو أن أهل القرى آمنوا و اتقوا لفتحنا عليهمبركاتمن السماء و ال أرض...»؛ اعراف / 96.«و اگر مردم شهرها ايمان آورده و به تقوا گراييده بودند، قطعاً بركاتى از آسمان و زمين برايشان مىگشوديم».
5- عمل صالح زاييده ايمان است. هر چند عمل صالح خود موجب ازدياد ايمان مىگردد ولى در هر حال قرآن، عمل صالح را ثمره ايمان دانسته است.بقره / 277 - مائده / 9.مرحوم علامه طباطبايى مىفرمايند: «ايمان زمينهساز عمل و شرط لازم آن است و سهولت يا صعوبت عمل صالح انسان، به شدت و ضعف آن بستگى دارد و متقابلاً عمل صالح و تكرار آن، به تعميق ايمان و ازدياد آن مدد مىرساند و اين هر دو به نوبه خود، در به وجود آمدن ملكات اخلاقى كه باعث صدور اعمال صالحه از فرد بدون رويه و تأمل مىشود، كمك مىكنند». فرازهايى از اسلام، ص 238.
6- روشنبينى. ايمان موجب واقعبينى انسان شده و او را از غلطيدن در دام خطاها مىرهاند: «إن الذين لا يؤمنون بالآخرة زينا لهمأعمالهم فهم يعمهون»؛ نمل / 4.«كسانى كه به آخرت ايمان ندارند، كردارهايشان را در نظرشان بياراستيم [تا همچنان ]سرگشته بمانند». پس مفهوم اين آيه آن است كه كسانى كه به آخرت ايمان دارند، بر ديدن نيك و بد اعمال خويش توانا هستند. اهل ايمان هدفى دارند تا كارهاى خودرا با آن بسنجند و ازاينرو در حيرت و سرگردانى نخواهند بود. برخلاف كسانى كه مؤمن نيستند و در حيرت و سرگردانى فرو رفتهاند.
7- محبوبيت. خداوند در قرآن وعده داده است كسانى را كه ايمان آورده، عمل نيكو انجام دهند؛ محبوب مردم قرار دهد «إن الذين آمنوا و عملوا الصالحات سيجعل لهم الرحمن ودا»؛ مريم / 96.«كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كردهاند، به زودى [خداى ]رحمان براى آنان محبتى [در دلها ]قرار مىدهد».
در باب اين فوايد و فوايد ديگر كه نتوانستيم آنها را شمارش كنيم، نگاه كنيد به:
1- نظريه ايمان، محسن جوادى، صص 257 - 247
2- بيستگفتار، مرتضى مطهرى، صص 159 - 149
3- تكاپوگر انديشهها، عبداللّه نصرى، ص 134
مرحوم علامه جعفرى مشخصههاى جالب و جامعى را براى فرد مؤمن برشمردهاند كه مسلماً براى ما و شما سودمند است:
1- تمام لحظات حيات خودرا در حالت رؤيت خداوندى سپرى خواهد كرد.
2- اعمالش از روى اخلاص خواهدبود.
3- براى ابديت خود ذخايرى خواهد اندوخت.
4- از گناه، مكروهات و خيالات و اوهام بىاساس پرهيز خواهد كرد.
5- حيات خود را بيهوده تلف نخواهد كرد.
6- درخواهد يافت كه هر عملى در اين عالم، عكسالعملى دارد.
7- از آرزوهاى دور و دراز خود دست برخواهد داشت.
8- در برابر حوادث صبر و شكيبايى پيشه خواهد كرد.
مؤمن آن باشد كه اندر جزر و مد كافر از ايمان او حسرت خورد
مثنوى / 5 / 3355.
9- مىكوشد تا در ميان پرتگاهها و خارستانهاى راههاى انحرافى، صراط مستقيم را پيشه كند.
10- امكانات و لحظات عمر را غنيمت شمرده، نمىگذارد حوادث جبر نماى زندگى، حيات او را مختل سازد. نگا: تكاپوگر انديشهها، ص 135.
11- در هنگام ياد خدا دلهايشان بترسد و چون آيات او بر آنان خوانده شود، بر ايمانشان بيفزايد. انفال / 2.
12- در تمامى امور بر خدا توكل مىكنند.انفال / 2.
13- سخنى استوار و ثابت دارند. ابراهيم / 27.
14- نه ترسى دارند و نه اندوهگين مىشوند. مائده / 69.
15- به آخرت يقين و باور دارند.بقره / 4.
16- نماز را برپا مىدارند و از روزىاى كه خدا به آنها عطا فرموده انفاق مىكنند. انفال/ 4.
از آنجا كه ايمان بر دو ركن معرفت و خضوع قلب بنا شده است، تقويت و ازدياد ايمان منوط به آن است كه در حوزه معرفت، آگاهى و علم خود را به حقايق هستى، خداوند متعال، رسول او و آموزههاى دينى افزايش دهيم؛ و در حوزه خشوع قلب، كوشش كنيم تا مطيع اوامر و نواهى خداوند متعال باشيم. حال چه در ساحت مسائل شرعى، چه در ساحت امور اخلاقى؛ چه فردى و چه جمعى. الميزان، ج 18، صص 261 - 260.
ناگفته نماند از آنجا كه عمل صالح در افزايش ايمان نقش اساسى دارد، بايد در تحقق آن كوشا بود. عمل صالح، عملى است كه انسان را در راستاى ايمانش به جلو برده و او را كامل كند. حال اين عمل مىتواند جوارحى باشد مىتواند جوانحى. مثلاً عمل روح هنگامى صالح مىشود كه او را وادار سازيم منظم فكر كند، علمى فكر كند. طورى فكر كند كه هميشه انديشه نو و صحيح توليد كند، به صورتى كه مصداق اين سخن رسول خدا(ص) واقع شود كه فرمود: «يك ساعت فكر كردن، از شصت سال عبادت بالاتر است». نگا: مرتضى مطهرى، حكمتها واندرزها، صص 50 - 49.
خداوند ما را از پيروى هوا و هوس بازدار كه اساس زوال و كاهش ايمان است و بر انجام طاعات و ترك محرمات وادار كه اساس تقويت و افزايش ايمان است.
اى خدا آن كن كه از تو مىسزد كه ز هر سوراخ مارم مىگزد
جان سنگين دارم و دل آهنين ور نه خون گشتى در اين رنج و حنين
وقت تنگ آمد مرا و يك نفس پادشاهى كن، مرا فريادرس
گر مرا اين بار ستّارى كنى توبه كردم من ز هر ناكردنى
توبهام بپذير اين بار دگر تا ببندم بهر توبه صد كمر
من اگر اين بار تقصيرى كنم پس دگر مشنو دعا و گفتنم
مثنوى / 5 / 2262 - 2267.