توجه والدين و مرباين محترم را به نكات ذيل جلب ميكنيم.
1- گاهي كودكي بدون احساس شرك و حيا سؤالي را از پدر و مادر ميپرسند و مثلا پرسش او در رابطه با ارتباط جنسي است. پدر ومادر از اين بيچارگي كودك ناراحت شده و جواب سربالائي ميدهند كه برو در كوچه نگاه كن گربه و سگ چه ميكنند و ... بنظر ما چنين پاسخهايي سازنده و مناسب نيستند. بهتر است حيوانات چيزي بياموزند همان شرايط را فراهم كنند و ديگر چنين سخناني و مستقيماً مطرح نباشد كه وقاحت انگيزاست.
2- زماني پيش ميآيد كه طفل سوالي از شما ميكند كه بنظر شما براي او بسيار سنگين و فهم و پاسخ بسيار دشوار است. فكر نكنيد كه فرزند شما بسيار عميق شده و سؤالات عميق مطرح ميكند ممكن است او اين پرسش را از كسي شنيده باشد و يا تصادفي به ذهنش خطور كند ديگر لازم نيست عميقاً به او پاسخ بگوئيد.
3- در همه حال فراموش نكنيد كه اگر كودك پاسخ را از شما بشنود بمراتب براي او بهتر است تا از ديگران آن را دريافت كند زيرا شما دلسوزتر و به روحه فرزند آگاهتريد.
4- منع طفل از سؤالات و دادن جوابهاي سربالا و ايجاد ترس براي طرح پرسشها سبب خواهد شد كه طفل در خود فرو رود و اعتمادش را به پدر و مادر از دست بدهد در آنجا كه پاسخ دادن به سؤالي را لازم نميدانيد همين را با صراحت به او بگويئد ديگر لازم نيست او را با تهديد از خود برانيد.
انواع سؤالات كودكان در چه موضوعاتي ميباشد.
در اينجا نمونههائي از سؤالات كودكان را با نوع جوابهائي كه ميتوان به آنها داد مطرح ميكنيم و البته ميدانيد كه هر پدر ومادري با آگاهي و شناختي كه از طرز فكر، منطق و زبان كودك خود دارد ميتواند پاسخهاي مناسب تري تهيه و آن را عرضه كند در همه حال فرضتان در پاسخ به سؤالات اين باشد كه او كودك است نه دانشجو. لازم نيست همه ريزه كاريها را در پاسخ مراعات كنيد تنها در حد اجمالي و كلي پاسخي بگوئيد او قانع خواهد شد.
1- در مورد آفرينش خود: كودك ميپرسد من از كجا آمدهام؟ در كجا بودهام؟ من در شكم تو بودم؟ چگونه بيرون آمدم؟ و ... مادر ميتواند در اين رابطه چنين پاسخ دهد، من ترا خيلي دوست داشتم براي اينكه هميشه همراه من باشي، در شكم من بودي در شكم من تو خيلي كوچولوب بودي، خدا خواست تو بزرگ شوي، بعد از شكم بيرون آمدي، ترا دوست داشتم، به تو شير دادم حالا بزرگ شدي تو وقتي بزرگ شدي ميتواني بفهمي بچه چطور از شكم مادر بيرون ميآيد.
طفل تا وقتي در شكم مادر است خيلي كوچك است آنجا راحت است، همهاش خوابيده وقتي بچهها بزرگ شدند به اندازه بابا و مامان شدند، ميتوانند يك بچه كوچك داشته باشند تو هم كه بزرگ شدي آن را ميفهمي...
همانگونه كه ملاحظه كرديد لازم نيست همه نكت و ريزهكاريها را ذكر كنيم و بنابه نيست اگر به بچه گفتيم آن را بعداً ميفهمي طفل عقده دار شود!!برخي از پاسخها اشكال ندارند كه نسيه باشند!! و حتي پس از پاسخي اجمالي ميتوان تكيه شرح و تفصيل قضيه را روي مسائل ديگري قرار داد مثل اين عبارت من تو را خيلي دوست داشتم و .. . تو وقتي بزرگ شدي.
2- در مورد كيفيت و پيدايش: ميپرسد من اول چه بودم؟ چگونه بودم؟ چطور در شكم تو بزرگ شدم؟ و ... ميتوان در اينجا مثالي از بذر گياهي آورد كه وقتي در زمين بكاريم رشد ميكند بزرگ ميشود بچه هم از اول مثل يك بذر كوچك است. خدا آن را در شكم مارد بزرگ ميكند خدا او را رشد ميدهد و .. آدم وقتي بزرگ شد به اندازه بابا و مامان شد عقد ميكند، جشن ميگيرد. نهار ميدهند، چراغاني ميكنند عروسي ميكنند. خدا به آنها يك بچه ميدهد كه اول خيلي كوچك است. در شكم مادر است چون مادر او را خيلي دوست دارد توي دل خود جايش ميدهد. بچه توي شكمش جاي دارد. تا وقتي كه بزرگ شود. به دنيا بيايد و مادر بلغش كند. تو هم اول مثل همان بذر بودي خدا تو را به ما داد در دل ما بزرگ شدي – به دنيا آمدي روز به روز برزگتر خواهي شد تو هم روزي عروسي ميكني جشن وچراغاني و ... خواهي داشت و ....
در كيفت به دنيا آمدن:
سوالات اغلب اين است بچه از كجا ميآيد؟ در پاسخ او لازم نيست مسير ولادت كودك را تشريح كنيم. كافي است بگوييد در شكم مادر بزرگ ميشود و بعد دنيا ميآيد. بعيد است طفل بپرسد از كدام راه.؟ اگر هم پرسيد ميتوان به آرامي به او گفت تو الان نميداني. بزرگ شدي خودت ميفهمي. و براي اينكه سؤال ادامه پيدا نكند ميتوان مسير بحث و سوال كودك را عوض كرد و دباره كودك تازه به دنيا آمده شرح و بسط داد كه او گريه ميكند، مادر به او شير ميدهد، او نميتواند بايستد، راه برود و ... تو هم اول اينطوري بودي و ...
در مورد تفاوت دو جنس: پرسش در مورد تفاوت پسر و دختر از حدود 3 سالگي آغاز ميشود و اغلب در اثر بي احتياطيهاي والدين در برهنه كردن فرزندي در حضور ديگر فرزندان اين سوالات پديد ميآيد كه طفل فرصتي مييابد تا اندام برادر يا خواهر خود را لخت ببيند.
در چنين صورتي ضروري ميشود كه به اختصار در مورد نقش زن و مرد صحبت كرد و گفت دخترها وقتي بزرگ شدند مثل مامان ميشوند. بچه را شير ميدهند. در خانه غذاي خوشمره درست ميكند... پسرها وقتي بزرگ شدند مثل بابا ميشوند در بيرون كار ميكنند. براي بچه ها غذا ميخورند. اسباب بازي تهيه ميكنند در همه حال بايد گفت خدا خواست كه تو دختر باشي و او پسر باشد، لباس شما فرق دارد موي سر او با تو فرق دارد، و ...
5- در مورد حالات خود: گاهي پسران از احتلام و دختران از قاعدگي سوال ميكنند. دراينجا اگر ميزان سن خيلي پايين است و احتمال بلوغ زودرس در آنها نميرود ميتوان پاسخها را سرهم بندي كرد تا فرصت بيان كامل آن برسد. و اگر مسئله خلاف آن بود هيج ايرادي ندارد كه آن را شرح دهيم.
پدران از مرحله نوجواني پسران به تدريج بايد در لاي لفافه مسائل مربوط به بلوغ و احتلام را به آنان گوشزد كنند و اطلاعات لازم را در رابطه با غسل و مسائل آن به آنها تفهيم كنند و همين كار را مادران در رابطه با دختران بايد مورد توجه قرار دهند. البته اگر معلمان در سر كلاسها به صورت عمومي اين مسائل را مطرح كننند بهتر خواهد بود. ولي پدر و مادر هم ميتوانند در تنهايي با پسر يا دختر خود صحبت كنند و نشانههاي را به آنها اعلام دارند به اين مقصد كه اگر مسئله احتلام يا قاعدگي برايشان پيش آيد آن را به پدر و يا مادر اطلاع دهند. به نظر ما ضروري است در ضمن آن هشدارهاي لازم به پسران و تذكرات لازم به دختران به ويژه در آمادگيشان براي مادري به آنها داده شود. و حتي مسئله غسل را قبل از بلوغ به صورت غسل جمعه به آنها بياموزند و در مرز بلوغ آنان تغيير نيبت روش غسل جنابت يا حيض را بدانند.
6- پرسش دربارة اعضاء: دختري خردسالي از كار پستان مادر خود سؤال ميكند. پسري از كار آلت تناسلي خود. در اينجا ميتوان به صراح گفت كه خدا پستان را آفريده تا بچه از آن شير بخورد و بزرگ شود. همانطور كه تو در خردسالي از پستان من شير خوردي. خدا بچه ها را دوست دارد و براي غذاي آنها پستان درست كرده.
در مورد دستگاه تناسلي هم بدون شرمساري بايد گفت آب زيادي بدن، كثافتها از اين راه خارج ميشوند تو نبايد به آن دست بزني كه ممكن است دست تونجس شود هيچكس نبايد آن را دست بزند كه بد است. مادر هم فقط آن را ميشويد. تو هم براي شستن ميتواني به آن دست بزني، در وقتهاي ديگر آدم نبايد به آن دست بزند مامان و بابا از دست كاري خوششان نميآيد.
7- سوال از شكم مادر: ميپرسد مامان چرا شكم تو گنده شده؟ چه كار كردي كه اينطور شده؟ خيلي غذا خوردي؟ .... پاسخ ميگويد نه: خدا ميخواهد براي تو يك همبازي بدنيا بياورد. او الان خيلي كوچك است نميتواند بنشيند، حرف بزند، راه برود در شكم من است. دارد زره زره بزرگ ميشود هماطور كه تو كوچك بودي و در شكم من جا داشتي او الان كوچك است نميتواند در بغل من يا تو باشد. وقتي آن را به دنيا آورد تو خواهي ديد چقدر كوچولو وناز است. با او بازي ميكني. او را دوست داري. او هم تو را دوست خواهد داشت و خدا خواسته كه يك ني ني كوچولو در شكم من باشد تا بعداً هم بازي تو شود....
و نمونة اين گونه سوالات بسيار است كه هر كدام را پاسخهاي از اين قبيل ميتوان جواب داد و عملاً خواهيدديد كه كودك آن چنان كه برخي تصور ميكنند مسر نيست كه از تمام جزئيات سوال كند و تازه اگر هم باشد هيچ ايرادي نيست. كه نيمي را به صورت مستقيم و نيمي را به صورت غير مستقيم جواب دهيد و يا جواب آن را به بعد موكول كنيد كه بعدها ميفهمي.
صورتهاي پاسخ به سوالات كودكان
پاسخ ها ميتواند مستقيم باشد همانگونه كه نمونههاي آن را يدهايم و يا غير مستقيم از طريق آشنائي كودك با حيوانات و گياهان و زادو ولدها و احياناً ديدن غافلگيرانه زايمان ها و يا روابط ديگران.
گاهي كودك از طريق حضور در مجامعي كه غلفتاً در اين موارد بحث ميشود اطلاعاتي را بدست ميآورد زماني از طريق خواندن جزوات و كتابهائي كه در اين رابطه بدستش ميرسد و در برخيخ موارد هم از طريق عكسها و يا فيلمهاي بد آموز از مسائي در اين رابطه سر در ميآورند.
كلاًً بايد در نظر داشت كودكان پاسخهاي خود را خيلي سريعتر از آنچه كه شما فكر كنيد بدست ميآورند آنچان كه در سنين نوجواني اغلب آنها از جزئيات مسائل باخبرند و بهمين نظر ديگر سوالي از پدر و مادر ندارند و احياناً پرسشهاي خود از طريق دوستان و معاشران بدست ميآورند.
زيان پاسخهاي ناپسند
تصور كودك از پيدايش خود معمولاً جاهلانه و ابهام آميز است. براين ابهام گاهي پاسخهاي بي درد سر و پدر و مارد ميافزايد مثلاً در پاسخ سوال كودك كه از كجا آمده جواب ميدهند كلاغ تو را آورده، زير بوته ها بودي ترا پيدا كرديم! در مغازهاي آويزان بودي تو را خريديم ما خوابيده بوديم بيدار شديم ديديم تو پلهوي ما هستي! در بيمارستان بودي تو را پيدا كرديم و آورديم! تو را در خيابان پيدا كرديم!!...
اين گونه پاسخها معمولاً حفرهاي در اعتماد كودك در رابطه طفل با پدر ومادر پديد مي آورد ضمن اينكه موجب سردرگمي بيشتر طفل ميشود. حال كه بناست پاسخ مستقيم به او ندهيد اقلاً بگوييد خدا تو را به ما داد. تو در شكم مادر بودي، خدا تو را بزرگ كرد و ...
البته اين نكته هم قابل ذكر است كه بررسي كنيد و ببينيد چه كسي بذر زمينهاي را در ذهن كودك كاشته كه منجر به چنين سوال و پاسخي شده است؟ آيا خودش آن را كشف كرده و يا شيوه ناردستي در زندگي داشته كه منجر به پيدايش چنين سوالاتي شده است. بر اين اساس جلوي بد آموزيها را بايدگرفت كه توسعه نبايد و ذهن كودك بي حساب متوجه چنين مسائلي نشود.
زمينه سازي براي اطلاع
در عين حال بد نيست متذكر شويم كه والدين و مربيان در ساعات و لحظات فراغت و در فرصتها و دقايقي كه براي كودك وقت گذاري ميكنند، بدون انتظار سوال از كودك در باره امري از اين قبيل خود شروع به داستان سرايي كنند از مسائل، زندگي، از مباحث گوناگون آن، از ازدواج و مجلس جشن، از عروسيها و چراغانيها از دوران شيرخوارگي كودك بحث ها كنند. حتي اگر عكسي از دوران خردسالي كودك دارند به او نشان دهند تا وضع خود را دريابد كه نخست چه بوده و بعد چه شدهاست؟ همچنين مادر ميتواند به طفل بگوييد تو از اين هم كوچكتر بودهاي (مثلاً از عكس دوران يك ماهگي) وقتي كه در شكم بودي به اندازة يك انگشت بودي، خدا تو را بزرگ كرد، چون تو را دوست داشت، بعد به دنيا آمدي، گريه ميكردي، شير ميخوردي و ...
فراموش نكنيم كه بخشي از اين سؤالات در رابطه با روش زندگي خانوادهها و طرز معاشرتها و روابط كودكان با ديگران است و گرنه ما اطفالي داريم كه در تمام مدت عمر كودكي هرگز از اين سوالا ندارند و اگر هم پرسشي داشته باشند اصرار به كشف همة ابعاد آن را ندارند.