اضافه ضمير متكلم (اول شخص) به روح (روحى) از نوع «اضافه تشريفيه» است، بنابراين نه به معناى «ملكيت»است و نه به معناى «جزئيت در وجود». نظير آن را در «شهر اللّه»، «بيت اللّه» و امثال آن مىتوان يافت. زيرا مىدانيم همه ماهها و همه مكانها از آن خداست، ليكن وقتى بالخصوص گفته مىشود «خانه خدا» يعنى خانهاى كه از نظرشرف و منزلت، چنان با عظمت است كه هيچ طرف نسبت و اضافهاى غير از خداوند ندارد.
بر اين اساس مفهوم آيه اين مىشود كه: در او روحى كه از نظر شرافت، اهميت و توانمندىها تنها به من قابل انتساب است دميدم.
اما اين انتساب به معناي حلول روح خدا در انسان نمي باشد بلكه روح انسان همچون جسم او مخلوق خداست و به هر مقدار اين مخلوق سير ملكوتي داشته باشد انتساب او به خداوند شديدتر مي شود و به عنوان عبد خدا و خليفه خدا از او ياد مي شود و به هر مقدار از معنويت و انسانيت دور شود از رحمت خدا در دنيا و آخرت بيشتر دور مي شود و از چنين انساني به عنوان چهارپايان و يا حتي پست تر از چهارپايان ياد مي شود. بنابراين ورود مخلوق خدا به جهنم به معناي ورود يكي از تجليات فعل خداوند است نه به معناي ورود ذات خداوند باشد.