اولاًمسأله عاشورا دو جنبه و دو چهره دارد:
1- چهره زيبايىها؛ يعنى، عظمتى كه حضرت ابا عبداللَّه(عليه السلام) و ياران ايشان در ابعاد مختلف آفريده و عالىترين جلوههاى كمال انسانى را با عمل خويش ترسيم نموده و بزرگترين درس را به كل تاريخ بشريت آموختند. اين بعد از حادثه عاشورا بسيار غرورانگيز و افتخارآفرين است و به راستى بايد به خود باليد كه در چنين مكتب درخشانى پا به عرصه وجود نهاده و در آن رشد يافته و با آن مىميريم و حاضريم همه هستى خود را در اين راه نثار كنيم. 2- چهره ديگر عاشورا جنبه تراژديك، غمبار و اسفبار آن است. اسف از اين كه چرا امت حق امام(عليه السلام) را پاس نداشته و ناجوانمردانهترين حركات را نسبت به محبوبترين خلق خدا و شريفترين انسانها روا داشتند. آرى ظلمى كه بر امام(عليه السلام) و اهلبيت و ياران ايشان تحميل شد، دل هر انسان نيكوسيرتى را به درد مىآورد و روح آدمى را سخت مىآزارد. از طرف ديگر اشك گاهى از سوز است و گاه از سر شوق. گريه بر ابا عبداللَّه(عليه السلام) از هر دو نوع است. يعنى هم مصائب ايشان سيلاب اشك از ديدگان فرو مىريزد و هم عظمت و شگفتآفرينىهاى آن حضرت و ياران ايشان. كيست كه بشنود در آن صحراى سوزان با وجود عطش جانكاه، در ميان صدها يا هزاران مأمور دشمن حضرت ابوالفضل العباس( عليه السلام) خود را به شريعه رساند و چون در رودى عظيم و آب گوارا قرار گرفت و آب را تا دهان برآورد، ولى همين كه به ياد تشنگى حضرت اباعبداللَّه(عليه السلام) و فرزندانشان افتاد به خود اجازه نوشيدن نداد و لب تشنه با مشك پر از آب برگشت. آيا اين مردانگى و شرافت آدمى را به ريختن اشك شوق وادار نمىسازد؟ از سوى ديگر گريه و عزادارى به حضرت سيد الشهدا «عليه السلام» در نصوص دينى سخت مورد تأكيد و توجه واقع شده و از افضل قربات دانسته شده است. اين مسأله فلسفههاى سازنده و تربيتى مهمى دارد، از جمله: 1- زنده داشتن ياد و تاريخ پرشكوه نهضت حسينى، 2- الهام بخش روح انقلابى و ستم ستيزى، 3- پيوند عميق عاطفى بين امت و الگوهاى راستين، 4- اقامه مجالس دينى در سطح وسيع و آشنا شدن تودهها با معارف دينى، 5- پالايش روح و تزكيه نفس، 6- اعلام وفادارى نسبت به مظلوم و مخالفت با ظالم و... . 7- نكته ديگر اين كه وجود مراسم عزادارى در هر كوى و برزن بزرگترين ابزار گسترش فرهنگ حسينى(عليه السلام) است. ليكن در اين باره بايد دقت كافى را در سالمسازى و بهينهسازى اين مجالس و زدودن آفتها و انحرافات از آن به عمل آورد. براى آگاهى بيشتر ر . ك: «حماسه حسينى» شهيد مطهرى.
با اين بيان ، لازم است كه عزاداري به صورت عمومي و در حسينيه ها ومساجد ومكان هاي مقدسي كه به همين منظور در نظر گرفته شده است برگزار گردد در مورد روضه خواني براي ايشان همانگونه كه بيان گرديد روايات زيادي واردگرديده وبزرگان دين سفارش به برگزاري اين مجالس نموده اند..ودرمورد رفتن به مسجد آنهم در شب قدر وخواندن روضه ، علاوه بر مطالب فوق بايد عرض شود كه راه رسيدن به خداوند تبارك وتعالي ، تنها وتنها باهدايت وراهنمايي ائمه«عليهم السلام » ميسر مي باشد وگريه براى خدا و از ترس عقاب الهى و همچنين گريه براى اولياى الهى به ويژه حضرت ابا عبداللَّه سالار شهيدان(عليه السلام ) از افضل عبادات است و فلسفههاى سازنده و تربيتى متعددى دارد.ما به مسجد يا حسينيه مي رويم تا ضمن برپائي مجلس عزاداري،بايكديگر همناله بشويم و به ساحت مقدس ائمه مظلوم «عليهم السلام » عرض ارادت نمائيم وبا چنگ زدن به ريسمان ولايت به خداي متعال نزديك شويم ( واعتصموا بحبل الله جميعاً ولاتفرقوا) رفتن ما به اينگونه مجالس وشركت دسته جمعي بيشتر در شرف استجابت دعا وقبولي واقع مي گرددتا زماني كه به صورت فردي به دعا و يا عزاداري بپردازيم چون نفس اهل ايمان وحضور آنها در مجالس داراي تأثير و آثاري است كه در ديدن غير مستقيم و توسط امواج از گيرنده ها ويا بصورت فردي آن آثار و بركات وجود ندارد . شايد در مجلسي انسان پاك و دلسوخته اي دعايي كندو بركات بر بقيه افراد مجلس نيز نازل گردد . ديدن حالات خوب افراد در حال انسان مؤثر است. گاه مي شود انسان رقت قلب وآمادگي عزاداري و گريستن را ندارد ولي با حضور در مجلسي با صفا و شركت در بين اهل ايمان و اخلاص و ارادتمندان خاندا پاك پيامبر(ص) و ديدن رقت قلب و صفا و گريستن خالصانه آنها، قلب انسان مي شكند و حالت رقت به او دست مي دهد و لطف و فيض الهي شامل حالش مي گردد. و كم نبوده مجالسي كه به خاطر وجود فردي مخلص و صاف و پاك نيت، رحمت الهي همه را در برگرفته و به خاطر وجود آن فرد، همه اهل مجلس مشمول مغفرت و عنايت حق واقع شده اند. حضرت رضا (ع) در حديثي نوراني مي فرمايد: «من جلس مجلسا يحيي فيه امرنالم يمت قلبه يوم تموت فيه القلوب؛ هر كس در مجلسي كه امور مربوط به ما در آنجا زنده و احيا مي گردد شركت كند ، در روز قيامت كه روز مرگ قلبها است. قلبش نمي ميرد».