تبلیغات
اخبار
بازدید طلاب مؤسسه مجتهده امین از زندان زنان اصفهان
موانع و راهکارهای مأموریت های علمی-تبلیغی طلاب خواهر در کرسی آزاداندیشی حوزه علمیه اصفهان بررسی شد
حساب و سنجش اعمال
سه‌شنبه 13 ارديبهشت 1390 حشر حيوانات در آخرت و بهشت و جهنم رفتن آنها بر چه اساسي است؟

     آياتى از قرآن كريم اشاره به حشر حيوانات دارد؛ از جمله: الف) ما من دابة من الارض و لا طائر يطير بجناحيه الاّ امم امثالكم ما فرطّنا فى الكتاب من شى‏ء ثمّ الى ربّهم يُحشرون؛ هيچ جنبنده‏اى در زمين، و هيچ پرنده‏اى كه با دو بال خود پرواز مى‏كند، نيست مگر اين كه امّت‏هايى همانند شما هستند. ماهيچ چيز را در اين كتاب، فرو گذار نكرديم، سپس همگى به سوى پروردگارشان محشور مى‏شوند، (انعام / 38). از اين كه در ذيل آيه فرموده: «ثم...» استفاده مى‏شود كه مراد از اين شباهت، تنها شباهت در احتياج به خوراك و جفت‏گيرى و تهيه مسكن نيست؛ بلكه جهت اشتراك ديگرى نيز بين انسان و حيوانات هست كه آنها را در مسأله بازگشت به سوى خدا، به انسان تشبيه كرده است.

    ب) و اذا الوحوش حُشِرت، (تكوير، آيه 5). وحوش جمع وحش است و وحش حيوانى است كه هرگز با انسان‏ها اُنس نمى‏گيرد (مانند درندگان و امثال آن). ظاهر آيه ـ از اين جهت كه در سياق آيات توصيف كننده قيامت قرار دارد ـ بيانگر اين است كه حيوانان وحشى هم در روز قيامت، مانند انسان‏ها محشور خواهند شد. اما اين كه پس از محشور شدن چه وضعى خواهند داشت و سر انجام كارشان چه خواهد شد، در كلام خداى تعالى و روايات معتبر، چيزى نيامده است. حال بايد ديد،ملاك حشر و بازگشت انسان به سوى خدا چيست؟ و آيا همان ملاك، مشتركا در حيوانات نيز وجود دارد؟ بديهى است كه ملاك محشور شدن در انسان، جز نوعى از زندگى ارادى و شعورى ـ كه راهى به سوى سعادت يا بدبختى نشان مى‏دهد ـ نيست. ملاك سعادت تنها همان داشتن شعور و فطرت انسانى است كه به كمك پيامبران راه مشروعى از اعتقاد و عمل را به روى او باز مى‏كند و انسان آن راه را بپيمايد، در دنيا و آخرت سعادتمند مى‏شود. اين سنتى است كه فطرت هر انسانى، آن را قبول دارد و در دو محور خلاصه مى‏شود: دعوت به كار خير و عدل و نهىاز عمل بد و ظلم. آيات بسيارى از قرآن كريم، مؤيّد اين نگرش است؛ از جمله: و نفسٍ و ما سوّيها فالهمها فجورها و تقويها؛ و قسم به جان آدمى و آن كس كه آن راآفريده و منظم ساخته، سپس فجور و تقوا (شرّ و خيرش) را به او الهام كرده است، (شمس، آيه 7 و 8).

    با تفكّر عميق در مراحل زندگى حيوانات و در نظر گرفتن حالات مختلفى كه هر نوع از حيوانات در مسير زندگى به خود مى‏گيرند، روشن مى‏شود كه حيوانات هم مانند انسان، داراى آرا و عقايد فردى و اجتماعى‏اند و حركات و سكناتى كه در راه بقا و جلوگيرى از نابود شدن از خود نشان مى‏دهند، همه بر مبناى آن عقايد است؛ يعنى، حيوان نسبت به حاجت‏هاى خود و اين كه چگونه مى‏توان آن‏ها را برآورده ساخت، داراى شعور، آرا و عقايدى است كه همان‏ها او را مانند انسان، به جلب منافع و دفع ضررها وا مى‏دارد. حيوانات نيز مانند آدميان تا اندازه‏اى،از موهبت اختيار بهره‏دارند (البته نه به آن قوت و شدّتش كه در انسان هست) و نيز داراى سطحى از فهم و شعوراند. موارد فراوانى است كه به برخى از آن شواهد اشاره مى‏شود.

    1. زيست‏شناسان در بسيارى از انواع حيوانات (مانند مورچه، زنبور عسل و موريانه) آثار عجيبى از تمدن و نازك كارى‏هاى ظريفى در صنعت و لطايفى در شيوه اداره مجموعه خود برخورده‏اند كه هرگز نظير آن ـ جز در بعضى از ملل متمدن ـ ديده نشده است. قرآن كريم مى‏فرمايد: و فى خلقكم و ما يبثُّ من دابةٍ آيات لقومٍ يوقنون؛ و نيز در آفرينش شما و جنبندگانى كه [در سراسر زمين [پراكنده ساخته،نشانه‏هايى است براى جمعيتى كه اهل يقين‏اند، (جاثيه، آيه 4). اين آيات مردم را به شناختن عموم حيوانات و تفكّر در كيفيت خلقت آنها و كارهايى كه مى‏كنند، ترغيب نموده و در آيات ديگرى به عبرت گرفتن از بعضى از آنها (مانند چهارپايان، پرندگان، مورچگان و زنبور عسل) دعوت كرده است وقتى كه زندگى بسيارى از حيوانات با نظام جالب و شگفت‏انگيزى آميخته است چه مانعى دارد كه اين اعمال ـ همان طور كه ظاهرشان نشان مى‏دهد ـ ناشى از عقل و درك باشد؟ گرچه بعضى ميل دارند همه اين‏ها را يك نوع الهام غريزى بدانند، اما هيچ دليلى براى اين موضوع در دست نيست كه اعمال آنها به صورت ناخودآگاه و غريزى ـ بدون عقل ـ انجام مى‏شود.

    2. با دقت در حالات نفسانى انسان ـ كه به وسيله آن افعال اختيارى خود را انجام مى‏دهد ـ استنباط مى‏شود كه به شعور و اراده احتياج است. همين شعور و اراده، در سطحى نازل‏تر، در حيوانات ـ مخصوصا حيوانات اهلى ـ مشاهده مى‏شود، مثلاً در بعضى موارد حيوان از خود حركاتى نشان مى‏دهد كه انسان، مى‏فهمد كه اين حيوان در انجام دادن آن عمل مردّد است و در بعضى موارد مى‏بينيم كه حيوان با توجه به نهىِ صاحبش ـ از ترس شكنجه و يا به جهت تربيتى كه يافته است ـ از انجام دادن عملى خوددارى مى‏كند. در واقع همه كارهاى حيوان، مانند موش گرفتن گربه و يا فرار موش از گربه، نيست كه به دليل روشن بودن نفع آن، بدون بهره‏گيرى از تفكّر، اراده به عمل اقدام كند، بلكه در بعضى از موارد، صرف علم به وجود آن در برانگيختن اراده كافى نيست؛ چون به نافع بودنش جزم و يقين ندارد انگيزش اراده به سوى آن محتاج به تفكّر است. از اين رو ناگزير است كه فكر و شعور خود را به كار اندازد و ببيند آيا نواقص و موانعى همراه آن هست يا نه و اين كه آيا نافع است يا مُضر؟ در اين قبيل موارد، آن قدر فكر خود را به كار مى‏اندازد، تا به يك طرف احتمالات يقين پيدا كند. اينها دليل بر اين است كه در نفوس حيوانات هم، حقيقتي به نام اختيار و استعداد حكم كردن به شايسته و ناشايست وجود دارد. او نيز مى‏تواند يك جا به لزوم فعل حكم كند و جايى ديگر به وجوب ترك آن و ملاك اختيار نيز همين است. البته اين صلاحيت، بسيار ضعيف‏تر از آن مقدارى است كه در نزد انسان‏ها ديده مى‏شود، (براى مطالعه بيشتر ر.ك: تفسير نمونه، ج 5، ص 224).

    اما چند نكته درباره حشر حيوانات قابل ذكر است:

    1. با توجه به اين دلايل و دليل‏هاى متعدد ديگر، وقتى صحيح باشد كه بگوييم حيوانات هم تا اندازه‏اى ـ هر چند ضعيف ـ از اختيار سهمى دارند؛ چرا صحيح نباشد احتمال دهيم كه خدا سبحان، حد متوسط همان اختيار ضعيف را ملاك تكاليف مخصوص قرار دهد كه با افق فهم آنها مناسب باشد و ما از آن اطلاعى نداشته باشيم. خلاصه، راهى باشد كه از آن راه، پاداش دادن به حيوان مطيع و مؤاخذه از حيوان سركش، صحيح باشد و جز خداى سبحان، كسى بر آن آگاهى نداشته باشد؟

    2. تكليف مراحلى دارد و هر مرحله، ادراك و عقلى متناسب با خود مى‏خواهد. تكاليف فراوانى كه در قوانين اسلامى، براى انسان وجود دارد، به قدرى است كه بدون داشتن يك سطح عالى از عقل و درك، انجام دادن آنها ممكن نيست و ما هرگز نمى‏توانيم چنان تكاليفى را براى حيوانات بپذيريم؛ زيرا شرايط آن در حيوانات حاصل نيست. اما مرحله ساده و پايين‏ترى از تكليف تصور مى‏شود كه اندكى فهم و شعور، براى آن كافى است. ما نمى‏توانيم چنان فهم و شعور و تكاليفى را به طور كلى، درباره حيوانات انكار كنيم. حتى درباره كودكان و ديوانگانى كه پاره‏اى از مسائل را مى‏فهمند، انكار همه تكاليف مشكل است؛ مثلاً نوجوانان چهارده ساله را ـ كه به حد بلوغ نرسيده ولى كاملاً مطالب را خوانده و فهميده‏اند ـ در نظر بگيريم. اگر آنان مرتكب قتل نفس شوند ـ در حالى كه تمام زيان‏هاى اين عمل را مى‏دانند ـ؛ آيا مى‏توان گفت كه هيچ گناهى از آنان سر نزده است؟ قوانين كيفرى دنيا نيز افراد نابالغ را در برابر پاره‏اى از گناهان، مجازات مى‏كنند؛ هر چند مجازات‏هاى آنان خفيف‏تر است. بنابراين بلوغ و عقل كامل، شرط تكليف در مرحله عالى و كامل است و در مراحل پايين‏تر (يعنى در مورد پاره‏اى از اعمالى كه قُبح وزشتى آن براى افراد پايين‏تر نيز كاملاً قابل درك است) نمى‏توان بلوغ و عقل كامل را شرط دانست.

    3. در مورد اين كه آيا حشر حيوانات، شبيه حشر انسان است، يعنى، آنان هم مبعوث شده و اعمالشان حاضر مى‏شود و بر طبق آن پاداش و كيفر مى‏بينند يا نه؛ بايد گفت: معناى حشر اساسا همين است؛ چرا كه حشر در لغت به مفهوم جمع كردن افراد و سوق دادن آنان به سوىانجام كارى است. از آياتى مانند «انّا من المجرمين منتقمون؛ مسلما ما از مجرمان انتقام خواهيم گرفت» (سجده / 22).

«فلاتحسبن‏اللّه مُخلف وعده رُسُلَه ان‏الله عزيز ذوانتقام؛ پس گمان مبر كه خدا و عده‏اى را كه به پيامبرانش داده، تخلّف كند؛ چرا كه خداوند قادر و انتقام گيرنده است» (ابراهيم، 47).

 و آيات مشابه آن استفاده مى‏شود كه حكمت حشر، اِنعام و انتقام (جزاى احسان و ظلم) است و چون اين دو وصف، در بين حيوانات نيز وجود دارد و اجمالاً بعضى ازآنها را مى‏بينيم كه در عمل خود ظلم مى‏كنند و برخى ديگر را مشاهده مى‏كنيم كه احسان را رعايت مى‏كنند؛ از اين رو بايد بگوييم كه حيوانات نيز حشر دارند، (ر.ك: الميزان، ج 7، صص 75 ـ 78 (ذيل تفسير آيات 37 ـ 55 سوره انعام و تفسير نمونه، ج 5، صص 224 ـ 227

 
امتیاز دهی
 
 



تعداد بازديد اين صفحه: 9304
خانه | بازگشت | حريم خصوصي كاربران |
Guest (PortalGuest)

دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم (شعبه اصفهان)
مجری سایت : شرکت سیگما