رسانه
رسانه
پنجشنبه 7 مرداد 1389 نقد فيلم ارباب حلقه ها : دو برج
نويسنده: استاد شهيد مرتضي مطهري
منبع: آويني (
www.aviny.com)




ايمان چيز خوبي است. "پيترجسكون" دلبستگي و پايبندي اش به حفظ حس و حال و فضاي سه گانه "ارباب حلقه ها"، اثر " ج. ر. ر. تالكين" را در دومين اقتباس از اين رمان به نمايش مي گذارد. شايد اولين قسمت اين فيلم سه گانه تصميم نداشته است كه عناصر مهم داستاني قبلش را بي چون و چرا تكرار كند.

نقشه اين است: مي خواهد ما را يك راست به ميان ماجرا پرتاب كند. اين ترفند حتي براي كساني كه رمان را به خوبي كف دستشان مي شناسند هم لحظاتي از تشويش و نگراني خلق مي كند همان پريشاني كه "هابيت" ها، "فرودو" (اليجاوود) و "سام" (شون آستين) در طول سفرشان تجربه مي كنند ؛ اين ماموريت در "ياران حلقه" آغاز مي شود. هنگامي كه "فرودو" حلقه اي را به دست مي آورد كه مي تواند نيروهايش را به او منتقل كند و اتفاقاً همان طور كه در اولين فيلم "ياران حلقه" مي بينيم زندگي اش در "زمين ميانه" را هم به پايان مي رساند.

اين فيلم از معدود فيلم هايي است كه سرسپردگي عميق كارگردانش را به رمان اصلي نشان مي دهد. "جكسون " تمام توانايي اش را براي اين اداي احترام به كار مي گيرد و در نتيجه تلفيقي بي كم و كاست از فيلمساز و نويسنده خلق مي كند. شگرد "جكسون" در اين حماسه زيبا اين است كه همان حسي تشويش و نگراني را كه شخصيت هايش تجربه مي كنند به تماشاگران منتقل مي نمايد .

خلاصه اي از مبارزه بين جادوگر مهربان "گندالف" (يان مك كلن) و ديو بد ذات كه يكي از مبارزه هاي فيلم ياران حلقه هاست در ابتداي فيلم نمايش داده مي شود. اين صحنه حركت آغازين فيلم "برج هاي دوگانه" است. هر چند كه شروعي بسيار جسورانه براي ورود تماشاگران به فيلمي دارد كه گذشته اي چندان پيچيده داشته و كمترين اطلاعات را در اختيار شان قرار داده است. با وجودي كه فيلم اول آن قدر در آمد داشته كه بتواند به تنهايي وضعيت متزلزل اقتصاد ايالات متحده را بهبود بخشد ، به نظر نمي رسد كه جكسون فهميده باشد كه عده اي به وقايع نگاري فيلم حلقه ها از همان ابتداي وجودش ، اصلاً مجذوب نشده اند. و حتي ممكن است عده اي باشند كه هنوز فيلم " ياران" را نديده اند اما با همان شور و علاقه اي كه فيلم " ياران" به خود جلب كرده بود براي ديدن اين فيلم به سوي سالن هاي سينما كشيده شوند. چنين تماشاگراني ممكن است با ديدن اين فيلم سرخورده و گيج شوند يا اين كه نتوانند تا پايان به ديدن آن ادامه دهند.

"تالكين" در داستان فيلم حلقه ها در جستجوي "اراده"، "قاطعيت"، "وفاداري" و در نهايت "ايمان" است و راه هاي فراواني براي نشان دادن مفهوم "خلوص و پاكي قلب" جسته است ؛ همانطور كه در (ماتئو: 8: 5) و (گيركه گارد) خلوص قلب، توانايي جان بخشيدن و به وجود آوردن بود- خلوص و بي آلايشي دل نيز موضوع اصلي فيلم "برج ها" هم هست.

براي قهرمان ما " فرودو" كه هدفش زدودن و پاك كردن نيروهاي شيطاني از "زمين ميانه" است، اين خلوص ، خود را به صورت مبارزه با وسوسه به دست كردن حلقه و تحليل رفتن توسط نيروي مخرب آن ، نشان مي دهد و فرودو مزه چيزي كه ممكن است در آينده پيش بيايد را چشيده است.

او و "سام"، "گلوم" را ملاقات مي كنند. هابيتي كه زماني توسط حلقه اغوا شده و اكنون از نظر جسمي و روحي كاملا به هم ريخته است، اندامي نحيف و خميده دارد با پوست مومي شكل ، شفاف وغشايي كه فقط محتويات بدنش را نگاه مي دارد. "گلوم" از درون شكافته شده است. موجودي عقب مانده ، آشفته و مريض است كه همواره سعي در دوست شدن با هابيت ها و خشنود نگاه داشتن آنها دارد.

او همچنين بچه - مردي ناخوشايند است كه بد گماني و كج خيالي او را به ادامه زندگي و توطئه چيني وا مي دارد. "گلوم" مخلوقي ، ساخته كامپيوتر است و درست به اندازه ساير شخصيت هاي فيلم " برج ها " پذيرفتني است كه شايد هم يكي از باور پذيرترين آنها باشد. وجود او در اين فيلم بسيار تاثير گذارتر از شخصيت "جارجاربينكز" كه "جورج لوكاس" آن را به تازگي در فيلم جديد "جنگ ستارگان" جاي داده مي باشد. گلوم با صداي "اندي سركيس" (كه حركات او را هم انيميشن سازها شبيه سازي كرده اند)، به خاطر طبيعتش به اين شكل در آمده است و جكسون برخلاف ديگر شخصيت هاي فيلم به او اجازه مي دهد كه در تناقضاتش تا آنجا كه مي تواند پيش برود. شايد اين مساله تا حدودي به اين دليل باشد كه برج ها كم و بيش شبيه به پلي در سه گانه حلقه ها عمل مي كنند ، با اين وجود اين فيلم يكي از تكامل يافته ترين اكشن هايي است كه تا كنون ساخته شده است. بنابراين، بيشتر جريان فيلم برج ها توسط اطلاعاتي ديكته مي شود كه بايد براي قسمت بعد به خاطر سپرد. جكسون با برجسته كردن شخصيت جنگجو "آراگورن" (ويگومورتنسن) به صورت يك قهرمان، سعي در جبران اين قضيه دارد. آراگورن به يك پادشاه طلسم شده (برنارد هيل) كمك مي كند تا از قصرش در برابر سربازان بي شمار تحت نفوذ جادوگر شرور و بدجنس يعني "سارومان"(كريستوفرلي) دفاع كند ، دشمني كه مسؤول سرنوشت نافرجام "گندالف" است.

" لي" در آن جامه سفيد و مواج با آن ريش سفيدش به خاطر صداي تحكم آميز و تاثير گذاري كه دارد بسيار مورد توجه قرار مي گيرد. به خصوص كه صدايش همان طنين و تحكم صداي "مك كلن" را دارد.

دستاوردهاي جكسون در فيلم برج ها به روش تمام اكشني كه به كار برده است خيلي از آنچه در فيلم اول ديده بوديم، جذاب تر است. او به صحنه هاي جنگي اين فيلم ، آب و رنگي كاملاً متفاوت داده است. شيوه جذاب و گيراي او در پرداختن به صحنه هاي اكشن، هيجان انگيز و پرشور است. ترس و وحشتي كه در عين حال سرزنده و شاد كننده هم هست شيوه فيلمسازي فطري و غريزي جكسون است كه آن را در ساختن فيلم هاي ترسناك به كار مي گيرد. او اين غريزه را اين جا، و در اين فيلم با عناويني حماسي تشديد مي كند به صورتيكه عظمت و زيبايي آنچه در پي مي آيد خيره كننده است مثلا در صحنه اي از فيلم افراد "سارومان" در يك نماي بالاي سرديده مي شوند كه با سپرهايشان طوري در قصر حركت مي كنند كه شبيه به بال هاي يك حشره عجيب و افسانه اي به نظر مي آيند.

يكي از جنبه هاي استادانه برج ها ، اين است كه چنين فيلم پر از گذار و تغييري ، نزديك به سه ساعت طول مي كشد و باز هم تا آخرين لحظه توجه تماشاگران را به خود معطوف نگاه مي دارد. از آنجا كه برج هاي دو گانه بايد به ميزان كافي داستان را براي قسمت بعدي محفوظ نگاه دارد از مناسبات احساسي بسيار سرسري مي گذرد. با وجود اين جكسون چنان عنان ماجراها را در دست گرفته است كه من براي ديدن فيلم بعدي لحظه شماري مي كنم البته منظور من فيلم است كه بعداز تمام شدن سري حلقه ها قصد دارد به نمايش بگذارد.