قرآن و عترت
تولد حضرت علی علیه السلام
چهارشنبه 25 خرداد 1390 جلوه هايي از سيره عملي امام علي عليه السلام
نويسنده: احمد شرفخاني
منبع: روزنامه كيهان (www.mouood.org)



حضرت اميرالمؤمنين(ع) از آن نظر يك الگوي كامل است كه معصوم است. دست پرورده وحي و رسالت است و در تمام صفات ارزنده الهي گوي سبقت را از همگان ربوده، جامع اضداد است و در تمام جوانب زندگي فردي و اجتماعي، مادي و معنوي، نمونه و آينه تمام نماي اسلام است.
حال مي خواهيم در سال اميرالمؤمنين علي عليه السلام قدمي در گلستان سرسبز و روح بخش «سيره عملي مولا علي (ع)» بزنيم و نمونه هايي را براي الگوسازي در زندگي خود، برچينيم:

اول: عبادت امام

1- عبادت در كودكي:
همه مردم مي ديدند كه رسول خدا (ص)، حضرت خديجه (س) و كودكي به نام علي (ع) وارد خانه خدا مي شوند و نماز مي گزارند. امام (ع) خود فرمود: «من با پيامبر خدا (ص) پيش از همه انسان ها نماز خواندم. در حالي كه هفت ساله بودم من اول كسي هستم كه با پيامبر نماز گزاردم» (1)
حتي آن زمان كه پيامبر (ص) براي عبادت به غار «حراء» مي رفت، علي (ع) را نيز همراه خود مي برد. وقتي كه جبرئيل براي نخستين بار در همان غار بر حضرت محمد (ص) نازل شد و آن حضرت را به پيامبري بشارت داد علي (ع) در كنار آن بزرگوار بود. (2)
2- مدهوش در عبادت:
ابو درداء به نقل عروه بن زبير در مسجد مدينه خطاب به مردم گفت: آيا مي دانيد پارساترين مردم كيست؟ گفتند: شما بگوييد.
پاسخ داد: اميرالمؤمنين علي(ع) و آنگاه خاطره اي نقل كرد كه: ما و تعدادي از كارگزاران با علي(ع) در يكي از باغ هاي مدينه كار مي كرديم، به هنگام عبادت، علي(ع) را ديدم كه از ما فاصله گرفت و در لابه لاي درختان ناپيدا شد. با خود گفتم شايد به منزل رفته است. چيزي نگذشت كه صداي حزن آور علي (ع) را در عبادت شنيدم كه با خدا راز و نياز مي كرد.
آرام آرام خود را به علي (ع) رساندم، ديدم در گوشه اي بي حركت افتاده و آن قدر گريه كرده كه بدن او بي حركت شده است. با خود گفتم: شايد از خستگي كار و شب زنده داري به خواب رفته باشد، كمي صبر كردم. خواستم او را بيدار كنم هرچه تكانش دادم بيدار نشد، خواستم او را بنشانم نتوانستم. با گريه گفتم: انالله و انا اليه راجعون.
فوراً به منزل فاطمه (س) رفتم و گريان و شتاب زده خبر را گرفتم. حضرت زهرا (س) فرمود:
«ابودرداء به خدا علي (ع) مانند هميشه در عبادت از خوف خدا بي هوش شده است»
آب بردم و به صورت امام (ع) پاشيدم، به هوش آمد. وقتي مرا گريان ديد، فرمود:
«در قيامت كه مرا براي حساب فرا مي خوانند چگونه خواهي ديد» ابودرداء گويد: به خدا سوگند كه اين حالت را در هيچ كدام از ياران رسول خدا(ص) نديدم. (3)
3- مشاهده معبود:
مولا علي (ع) فرمود: «ما كنت أعبد ربا لم أره» من آن نيستم كه خدايي را كه با چشم جان و باطن نديده ام عبادت كنم!(4)
در عبادت مولاي متقيان همين بس كه «بيرون آوردن تير از پاي مباركش را در حالت معنوي عبادت متوجه نمي شود»

دوم: شجاعت و ايثارگري

شجاعت و ايثارگري، يكي از صفات بارز و مثال زدني مولاي متقيان علي(ع) است. شجاعتي كه در جهت پيشبرد اهداف الهي و به ثمر رساندن مقاصد اسلام بود. شجاعتي كه ياد دلاوران روزگار را از دلهاي مردم برد و نام دليراني را كه بعدها آمدند، بكلي از خاطره ها زدود.
1- شجاعت و چالاكي در كودكي
نوشته اند: دركودكي با هريك از هم سالان خود كشتي مي گرفت آنها را بر زمين مي كوبيد. چنان سريع مي دويد كه درحال دويدن به اسبهاي تندرو مي رسيد و بر آنها سوار مي شد.(5) امام(ع) خود فرمود: «من دركودكي، بزرگان و شجاعان عرب را به خاك افكندم و شاخه هاي بلند درخت قبيله ربيعه و مضر را درهم شكستم.»(6)
2- شهامت علي(ع) در نوجواني
يكي از القاب علي(ع) «قضم» است، هشام از امام صادق(ع) پرسيد: چرا به علي(ع) اين لقب را دادند؟ آنحضرت درپاسخ فرمود: «درآغاز بعثت، مشركان به كودكان گفته بودند كه به طرف پيامبر(ص) سنگ بيندازند و آنحضرت هرگاه از خانه بيرون مي آمد، كودكان به طرف او سنگ و خاك مي ريختند، پيامبر(ص) اين جريان را به علي(ع) (كه آن وقت نوجواني بود) گفت. علي(ع) عرض كرد: پدر و مادرم به فدايت، هرگاه از خانه بيرون آمدي مرا نيز خبر كن كه همراه تو بيرون آيم. تا اينكه روز بعد پيامبر(ص) همراه علي(ع) از خانه بيرون آمدند، كودكان مانند عادت هر روزه به سوي پيامبر(ص) سنگپراني كردند. دراين وقت علي(ع) به آنها حمله كرد و آنها را مي گرفت و به صورت و بيني و گوش آنها مي زد، كودكان با گريه نزد پدران خود مي رفتند و گريه كنان مي گفتند: «قضمنا علي قضمنا علي» (علي ما را كوبيد علي ما را زد) از اين رو، پس از اين واقعه به آن حضرت قضم گفتند.(7)
3- شجاعت بي همانندامام (ع)
شجاعت و قدرت بازو و قوام و قدرت روحي امام(ع) را با هيچ كس و با هيچ قدرتي نمي توان مقايسه كرد.
كسي كه دركودكي و نوجواني سر سركشان و دلاوران را به خاك ماليد، كسي كه صخره سنگ بزرگي را كه همه سپاهيان از كندن آن عاجز بودند، از جاي كند تا آب روان را همه بنوشند؛ كسي كه تمام زخم هاي دشمن را از روبرو تحمل كرده و هرگز پشت به دشمن نكرده است؛ و كسي كه پيامبر اكرم به او فرمود:
اگر مردم شرق و غرب دربرابر علي(ع) بايستند، برهمه آنها غلبه مي كند.(8)
و خود فرمود: «سوگند به خدا اگر تمامي عرب رو در روي من قرارگيرند، فرارنمي كنم.»
و در بزرگ ورودي خيبر را كه دهها نفر آن را باز و بسته مي كردند با دست يداللهي خود از جاي كند و بر روي خندقي قرارداد كه سربازان اسلام از آن عبور كنند و خود فرمود: «سوگند به خدا من اگر دشمنان را درحالي ملاقات كنم كه تمام روي زمين را پركرده باشند، باكي ندارم و وحشتي نخواهم كرد.»(9)
4- امام در ميدانهاي كارزار:
امام علي(ع) درجنگها درخط مقدم شركت مي كرد و زره مي پوشيد و خود را به قلب سپاه دشمن مي زد و چنان حملات شديدي انجام مي داد كه دشمن چون روباه درمقابلش مي گريختند. نوشته اند درجريان جنگ با شورشيان بصره چند بارشمشير امام (ع) خم شد و براي اصلاح به خيمه برگشت.
كسي كه اينطور خط شكن جبهه هاست و خود را درتمام جنگ ها درقلب سپاه دشمن فرو مي برد. طبيعي است كه بايد زخم هاي فراواني برتن داشته باشد.
اما دو نكته درباره جراحات بدن مولا علي (ع) وجود داشت:
الف) همه زخمها درقسمت جلوي بدن او وجود داشت
ب) زخم ها، فراوان و عميق بود. اين بدان جهت بود كه امام به دشمن پشت نمي كرد و همواره درحالت پيش روي و خط شكني و دفاع بود. نوشته اند زره امام تنها قسمت جلوي بدن را مي پوشاند، زيرا نيازي نداشت تا پشت سر را حفظ كند.
5-پرچمدار رسول الله:
مولا علي (ع) درتمام جنگ همراه پيامبراكرم (ص) بود و پرچم رسول الله درموارد بسياري بدست علي (ع) بود و درروز بدرهم دردست او قرار داشت. و چون «مصعب بن عمير» در روز احد كه پرچم پيامبر را به دست خويش داشت كشته شد، رسول الله آن را به دست علي (ع) داد. علي (ع) شاهد جنگ بدربود و درآن شركت كرد، درحالي كه بيش از 20 سال نداشت (قول ابن سراج).
6- امام (ع) و شمشير پيامبر (ص):
درجنگ احد بود كه پيامبر اكرم و مولاعلي (ع) و يكي ازاصحاب درصحنه مانده بودند علي (ع) دربرابر حمله هاي دسته جمعي دشمن مي ايستاد و آنها را پراكنده مي كرد. بسياري از افراد دشمن را كشت، دراين ميان شمشيرش شكسته شد.
پيامبراكرم شمشير خود را كه ذوالفقار نام داشت، به مولا علي (ع) داد، امام علي(ع) پياپي بدون وقفه، با شمشير از حملات دشمن جلوگيري مي كرد، سراسر بدنش مجروح شده بود و شناخته نمي شد جبرئيل برپيامبر(ص) نازل شد و گفت:
«اي محمد (ص)! برادري و فداكاري.يعني اين!»
پيامبر(ص) فرمود:
«انه مني و أنامنه» علي از من است ومن از او هستم جبرئيل گفت:«و من ازشما هستم» وحاضران زمزمه اي از طرف آسمان شنيدند كه مي گفت:
«لاسيف الاذوالفقار، ولافتي! الاعلي:
شمشيري جز ذوالفقار نيست. وجوانمردي مانند علي (ع) وجود ندارد.» (10)
آري فداكاري مولاي متقيان آنچنان شكوهمند بود، كه پيامبر(ص) افتخار مي كرد كه علي (ع) ازاو است، وجبرئيل بزرگترين فرشته مقرب درگاه خدا، آرزو مي نمود كه ازپيامبر(ص) و از علي(ع) باشد، يعني داراي چنان فضائلي گردد كه پيامبر (ص) و علي (ع) داراي آن بودند.

سوم: كار وكشاورزي امام (ع)

امامي كه عبادت وراز و نياز شبانه اش با خدا و شجاعت وجنگ آوريش نظير نداشت. دركار و توليد و سازندگي نيز يگانه دوران بود. از دسترنج خود مي خورد و با كار و عرق جبين، خانواده اش را اداره مي كرد و آن را عبادت خدا مي دانست و بيكاري و فقر و درنتيجه دست سؤال به سوي اين و آن درازكردن را ازصفات زشت و پرنكبت مي دانست.
1- آبياري باغ هاي مدينه
روزي به خانه آمد و ازفاطمه (س) پرسيد، غذايي داريم؟ پاسخ شنيد كه درمنزل چند روزي غذاي كافي نيست. امام سطل آبي گرفت و بيرون رفت وآبياري يكي ازنخلستانهاي اطراف «قبا» را به عهده گرفت و شب تا صبح مشغول آبياري شد. (11)
2-كارگري امام (ع)
روزي شرايط مادي زندگي برعلي (ع) به قدري تنگ شد كه دچار گرسنگي شديد گرديد. از خانه به جستجوي كار،بيرون آمد اما درمدينه كاري پيدا نكرد. تصميم گرفت به حوالي مدينه برود تا شايد درآنجا كارپيدا شود. به آنجا رفت ناگاه ديد زني خاك را غربال كرده و منتظر كارگري است تا آب بياورد و آن را گل نمايد.
حضرت علي(ع) با او صحبت كرد. دريافت كه او درانتظار كارگر بوده است. پس از توافق درمورد دستمزد مشغول آب كشيدن از چاه و آماده كردن گل براي ساختمان شد و درپايان كار مزد خود را كه مقداري خرما بود از آن زن گرفت و به مدينه بازگشت. وقتي به محضر رسول اكرم(ص) رسيد، ماجرا را بيان نمود.
پيامبر (ص) و علي (ع) با هم نشستند و از آن خرماها خوردند و گرسنگي آن روزشان برطرف گرديد. (12)
3- تشويق به كار:
امام به بي نيازي و خودكفايي بسيار توجه داشت و همگان را براي بي نياز شدن، به كار و توليد تشويق مي كرد و خود آنقدر كار مي كرد كه در دستانش پينه و آبله وجود داشت.
در حديثي فرمود: تجارت كنيد و به كار و توليد روي بياوريد تا از آنچه در دست ديگران است بي نياز شويد.(13)

چهارم: سخاوت و دست كرم امام(ع)

مولا علي(ع) هم در گفتار و هم در متن زندگي و رفتار خود، به سخاوت و بذل و بخشش در راه حق، اهميت بسيار مي داد.
او، همان مقدار كه به تأمين زندگي خانواده خود مي انديشيد، براي رفع نياز نيازمندان و سير كردن گرسنگان نيز تلاش مي كرد و در كنار خودكفايي و فراهم آوردن وسايل رفاهي براي زن و فرزندان خويش، شب و روز براي رفع نيازمندي هاي تهي دستان جامعه به كار و توليد مي انديشيد.
1- بخشش از درآمد باغ ها:
امام علي(ع) با كار و تلاش شبانه روزي، باغ هاي زيادي بوجود مي آورد و سپس آنها را مي فروخت و پول آن را بين مستمندان تقسيم مي كرد. شعبي مي گويد: روزي كه امام يكي از باغ ها را فروخت و طلا و نقره را روي هم انباشت. مستمندان زيادي را ديدم كه اجتماع كرده و امام(ع) همه طلا و نقره ها را به آنها بخشيد و خود دست خالي به منزل باز گشت.
البته اين نكته را هم بايد توجه داشت كه امام ضمن بخشش به مستمندان، زندگي زنان و فرزندان خود را نيز تأمين مي فرمود، و باغ هاي منطقه «ينبع» را وقف اهل و عيال خود كرد و به كسي نبخشيد تا آنها كاملا تأمين شده و سربار جامعه نباشند.(14)
2- بخشيدن انگشتر در حال ركوع:
عده اي از مسيحيان خدمت رسول خدا(ص) رسيدند. يهوديان حاضر در جلسه پرسيدند: هر پيامبري وصي و جانشيني دارد. اگر شما پيامبر خداييد وصي و جانشين شما چه كسي است؟
جبرئيل آمد و آيه «و يعطون الزكاه و هم راكعون» را بر پيامبر(ص) تلاوت كرد (كسي كه در حال ركوع صدقه مي دهد)(15)
مطلب براي حاضران روشن نبود. از اين رو همراه پيامبر برخاستند و وارد مسجد شدند. فقيري را ديدند كه از مسجد خارج مي شود، پيامبر(ص) فرمود: «كسي به تو كمكي نكرد؟» گفت: چرا آن مرد كه نماز مي خواند وقتي صداي مرا شنيد كه از مردم كمك مي خواهم اشاره كرد، به سوي او رفتم و در حالي كه در ركوع بود انگشتري را به من بخشيد.
رسول خدا با شگفتي تكبير گفت و اصحاب هم تكبير گفتند.
پيامبر به مسيحيان و يهوديان رو كرد و فرمود: «علي(ع) كه در حال ركوع صدقه مي دهد وصي و جانشين من است»(16)
3- بخشيدن غذاي مورد احتياج به فقير:
امام حسن و امام حسين مريض شدند. علي و فاطمه«ع» نذر كردند سه روز روزه بگيرند. در منزل نيز غذاي كافي نبود، علي(ع) از شمعون يهودي مقداري پشم گرفت تا تبديل به نخ كرده در قبال آن جو و گندم دريافت كند. گندم و آرد تهيه شد و 5 قرص نان پخته و سفره افطار آماده گرديد فضه نيز در روزه گرفتن شركت كرده بود، تا خواستند افطار كنند، فقيري در را كوبيد و تقاضاي غذا كرد. علي(ع) غذاي خود را داد، حضرت زهرا، و فرزندان بزرگوار و فضه نيز غذاي خود را به فقير بخشيدند. اين حركت ايثارگرانه تا سه روز تكرار شد به طوري كه بدن بچه ها از گرسنگي مي لرزيد و چشم هاي حضرت زهرا(س) در كاسه سرش فرو رفته بود، وقتي پيامبر(ص) متوجه شد ناراحت گرديد.
جبرئيل آمد و بشارت داد: يا رسول الله! سوره «هل أتي» به عنوان پاداش براي اين خانواده نازل شد.(17)
4- بخشيدن همه دارايي ها به مستمندان:
روزي حضرت زهرا(س) خدمت پيامبر(ص) رسيد و پس از سلام و احوالپرسي از علي(ع) پرسيد. حضرت زهرا فرمود: اي پيامبر(ص) علي(ع) از غذا چيزي در خانه باقي نمي گذارد، هرچه دارد، به تهي دستان مي بخشد(18)
احمد بن حنبل در فضائل آورده كه محصول زراعت علي(ع) چهل هزار دينار بود كه آن را صدقه مستمندان ساخت(19)
5-عيد ضعيفان و مسكينان: از ابوهريره روايت شده كه گفت: روز عيد بود، ضعيفان و مسكينان بر در خانه امام(ع) گرد آمده بودند. مولا علي(ع) دستور داد كه در بيت المال را بگشايند و سيصد هزار درهم به فقرا انفاق كنند. چون «ابوموسي» فرمان امام را به اجراگذاشت و آن حضرت از مراسم به خانه بازگشت؛ من وارد شدم، ديدم چند قرص نان جو بي روغن آوردند، به امام گفتم: اگر مي فرمودي از آن مال يك درهم را روغن مي خريدم چه مي شد؟
امام فرمود:
اي ابوهريره! مي خواهي مرا در روز محشر شرمنده گرداني...
6-انفاق علي(ع) به اعتراف دشمنان:
انفاق بسيار و بخشش بي حساب او آنچنان زياد بود كه سرسخت ترين دشمنان او (معاويه) نيز اعتراف داشت. با اين كه وي همواره در جهت مشوش ساختن چهره امام در كار دروغ سازي و افترا زدن بود، با اين حال او نمي توانست فضيلت جود و سخاي آن حضرت را انكار كند.
مردي بنام «مخفي بن ابي مخفي ضبي» روزي به معاويه گفت: من از پيش بخيل ترين مردم آمده ام. معاويه بن ابي سفيان گفت: «واي بر تو چگونه مي گويي او بخيل ترين مردم است، حال آن كه اگر او خانه اي از طلا داشته باشد و خانه اي از كاه، طلاي خود را پيش از كاه انفاق خواهد كرد.(20)
7-تهيه مسكن براي مستمندان:
امام علي(ع) با كار و تلاش فراوان و توليد مناسب، نياز نيازمندان مدينه را برطرف مي فرمود و سالانه چهل هزار دينار درآمد باغ هاي او بود كه در راه خدا به مستمندان مي بخشيد يا در ازدواج جوانان و ترغيبشان به ازدواج و يا تهيه مسكن براي مستمندان استفاده مي كرد.
در تاريخ نوشته شده كه امام خانه هايي مي ساخت و در اختيار مستمندان قرار مي داد بعنوان مثال، امام(ع) در محله «بني زريق» مدينه چند خانه ساخت و آنها را به خاله هاي خود بخشيد با اين شرط كه پس از آنان وقف مستمندان باشد.

پي نوشتها:

1-الغدير ج 3 ص 222
2- خطبه قاصعه (نهج البلاغه)
3-امالي شيخ صدوق ص 279
4-حكمت عبادت ص 237 «آيت الله جوادي آملي»
5-سفينه البحار «ماده قوا»
6-خطبه 192 نهج البلاغه
7-بحار ج 20 ص 67
8-شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد ج 20 ص 316
9-سفينه البحار ج 1 ص 149
10-علل الشرايع ص 14
11-فروع كافي ج 1 ص 37
12-بحار ج 41 ص 33
13-بحار ج 23 ص 19
14-نهج البلاغه- نامه 24
15-مجمع البيان ج 3
16-امالي شيخ صدوق ص 89
17-بحار ج 43 ص 143
18- امالي شيخ صدوق ص 149
19-شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد ج 1 ص 22
20-بحار ج 33