اخلاق
اخلاق
يكشنبه 21 خرداد 1391 اهميت وحدت مسلمين از نظر اسلام
منبع: نورپرتال (www.noorportal.com)



در ميان قاموس‏ها، گلواژه‏اى كه در راس برترين‏ها قرار دارد و بسيار جاذب، دلگشا و زيباست، واژه وحدت و اتحاد است. اتحاد، نخ تسبيحى است كه مهره‏ها را در كنار هم نگه مى‏دارد، و ارتباط منظمى بين آن‏ها برقرار مى‏سازد، و آن‏ها را از پراكندگى و دورافتادگى و گم شدن حفظ مى‏كند؛ اگر آن نخ پاره شود، انسجام مهره‏ها گسسته شده، و هر كدام به جايى فرو خواهد افتاد . وحدت عامل مهم حركت‏بخش براى انقلاب‏ها بوده و انسان‏ها را در گذر پيشرفت ‏به سوى پيروزى‏ها، از دست اندازها و گردنه‏هاى صعب العبور، عبور مى‏دهد، به ناتوانى‏ها توان بخشيده و دشوارى‏ها را آسان مى‏كند و ناممكن‏ها را ممكن مى‏سازد.
اصولا نمى‏توان بين اسلام و رهبرى اسلامى با مساله وحدت، جدايى فرض كرد، چرا كه اسلام منهاى وحدت و يا ولايت منهاى وحدت، هم چون شير مثنوى است كه چنين شيرى را خدا نيافريده است. بر همين اساس اميرمؤمنان على (ع) در سخنى مساله رهبرى اسلامى را چنين ترسيم كرده و در خطبه 146 نهج البلاغه مى‏فرمايد: «و مكان القيم بالامر مكان النظام من الخرز يجمعه و يضمه: فان انقطع النظام تفرق الخرز و ذهب؛ جايگاه زمامدار در حكومت، جايگاه رشته است كه مهره ها را جمع مي كند و به هم مي پيوندد، و اگر رشته بگسلد، مهره ها پراكنده شده هر يك به جايي مي رود».
وحدت مسلمانان، توان آنان را در برابر دشمنان، صدها و هزارها برابر مى‏كند، درست مانند سدهاى بزرگى كه در نقاط مختلف جهان ساخته شده و مبدا بزرگ‏ترين نيروهاى صنعتى است و سرزمين‏هاى وسيعى را زير پوشش روشنايى و آبيارى قرار داده است. اين قدرت عظيم چيزى جز نتيجه به هم پيوستن دانه‏هاى ناچيز باران نيست. بنابراين اتحاد و انسجام دانه‏هاى باران باعث ايجاد سدهاى عظيم با آن همه توانايى‏ها شده است. وقتى كه از دانه‏هاى باران در پرتو وحدت و به هم پيوستگى چنان آثار اعجازآميز بروز كند، قطعا اتحاد و انسجام مسلمانان آثار و بركات اعجاز آميز بيش‏ترى در پيشرفت اهداف عالى انسانى و جلوگيرى از مقاصد غير انسانى استعمار خواهد داشت و موجب سربلندى و عزت و اقتدار بى‏نظير خواهد شد.

ارزش وحدت و اتحاد از ديدگاه قرآن

حفظ وحدت در صدر اسلام، موجب انسجام و فشردگى مسلمانان شد. آن‏ها در پرتو همين همدلى و هماهنگى توانستند بر خيل دشمنان مختلف فائق آيند و به امتيازات فوق‏العاده دست ‏يازند، چرا كه قرآن به آن‏ها فرموده بود: «واعتصموا بحبل الله جميعا و لا تفرقوا واذكروا نعمت الله عليكم اذ كنتم اعداء فالف بين قلوبكم فاصبحتم بنعمته اخوانا; و همگى به ريسمان خدا (قرآن و اسلام و هرگونه وسيله رحمت) چنگ زنيد و پراكنده نشويد، و نعمت‏خدا را بر خود به ياد آوريد كه چگونه دشمن يكديگر بوديد، و او ميان شما الفت ايجاد كرد، و به بركت نعمت او برادر شديد» (آل عمران، آيه 103). قرآن تفرقه و اختلاف را در رديف عذاب‏هاى آسمانى عنوان كرده و مى‏فرمايد: «قل هو القادر على ان يبعث عليكم عذابا من فوقكم او من تحت ارجلكم او يلبسكم شيعا و يذيق بعضكم باس بعض; بگو خداوند قادر است كه از بالا يا از زير پاى شما، عذابى بر شما بفرستد، يا به صورت دسته‏هاى پراكنده شما را با هم بياميزد و طعم جنگ (و اختلاف) را به هر يك از شما به وسيله ديگرى بچشاند» (انعام/ آيه 65).
قرآن به تفرقه افكنان هشدار داده و آنها را جداى از اسلام و دشمن مسلمانان معرفى كرده و با قاطعيت مى‏فرمايد: «ان الذين فرقوا دينهم و كانوا شيعا لست منهم في شى‏ء انما امرهم الى الله؛ همانا كسانى كه آيين خود را پراكنده ساختند، و به گروه‏هاى گوناگون تقسيم شدند، تو هيچ گونه رابطه‏اى با آن‏ها ندارى، سر و كار آن‏ها تنها با خدا است» (همان، آيه 159). قرآن، گروه گرايى و پراكندگى را از برنامه‏هاى مشركان دانسته، و مسلمانان را به شدت از آن نهى كرده و به انسجام تحت پوشش توحيد دعوت فرموده و با صراحت مى‏فرمايد: «و لاتكونوا من المشركين من الذين فرقوا دينهم و كانوا شيعا؛ از مشركين نباشيد، از كسانى كه دين خود را پراكنده ساختند، و به دسته‏ها و گروه‏ها تقسيم شدند» (روم، آيات 31 و 32).

حفظ اتحاد در بيان پيامبر (ص) و امامان (ع)

در گفتار پيامبر (ص) و امامان معصوم (ع) با تعبيرهاى جالب و عميق به مساله وحدت و برادرى ترغيب شده و از هرگونه پراكندگى و تفرقه نهى گرديده است و در بعضى از اين موارد به دليل آن نيز اشاره شده است، به عنوان نمونه، نظر شما را به چند گفتار از آن‏ها جلب مى‏كنيم: پيامبر اكرم (ص) فرمود: «المسلمون يد على من سواهم؛ تمام مسلمانان مانند يك دست در برابر بيگانگان متحد هستند» (علاء الدين بن على المتقى، كنزالعمال، حديث‏441) و نيز فرمود: «المسلمون كالرجل الواحد اذا اشتكى عضو من اعضائه تداعى له سائر جسده؛ مسلمانان نسبت ‏به همديگر هم چون يك مرد هستند كه هرگاه عضوى از اعضاى او دردمند شود، اعضاى ديگر او نيز احساس درد مى‏كنند» (همان، حديث‏759). نظير اين مطلب با اندكى تفاوت از امام صادق (ع) نقل شده آن‏جا كه فرمود: «المؤمن اخو المؤمن كالجسد الواحد، ان اشتكى شيئا منه وجد الم ذلك في سائر جسده؛ مؤمن برادر مؤمن است، مانند پيكرى كه هرگاه عضوى از آن دردمند شود، اعضاى ديگر هم احساس درد كند» (محمدبن يعقوب كلينى، اصول كافى، ج‏2، ص‏166).
اميرمؤمنان على (ع) در فرازى از يكى از خطبه‏هايش خطاب به مسلمانان چنين فرمود: «و الزموا السواد الاعظم، فان يدالله مع الجماعة، و اياكم والفرقة، فان الشاذ من الناس للشيطان، كما ان الشاذ من الغنم للذئب؛ و با انبوه مردم همراه گرديد كه دست خدا با جماعت (حق طلب) است. و از تفرقه و تكروي بپرهيزيد كه مردم تكرو بهره شيطان شوند، چنانكه گوسفند تكرو بهره گرگ گردد»(نهج البلاغه، خطبه‏127). امام على (ع) به قدرى نسبت ‏به گروهك خوارج كه موجب تفرقه در ميان سپاه آن حضرت شدند و با شعارهاى فريبنده براى خود دسته جدا كرده بودند، اظهار بيزارى مى‏كند كه به دنبال سخن فوق مى‏فرمايد: «الا من دعا الى هذا الشعار فاقتلوه، ولو كان تحت عمامتى هذه؛ هوش داريد، هر كس به اين شعار (تفرقه) فراخواند او را بكشيد هر چند زير اين عمامه من باشد» (نهج البلاغه، خطبه‏127).
از اين بيانات چنين استفاده مى‏شود كه رعايت ‏حفظ اتحاد، ارزش بسيار عميق و مهمى است كه پيامبر (ص) و امامان (ع) ما را به آن دعوت كرده‏اند، و به عكس گناه تفرقه افكنى و پراكندگى به قدرى بزرگ است كه به مناديان و پديد آورندگان آن به شدت هشدار داده شده، تا مسلمانان با اظهار تنفر از آن‏ها و از هرگونه تفرقه‏افكنى، عوامل اختلاف را از جامعه خود طرد كرده و براى حفظ وحدت خود، از هيچ گونه كوششى دريغ ننمايند. وحدت و يك پارچگى اثر معجز آميزى در پيشرفت اهداف، و سربلندى و پيروزى اجتماعات دارد، و در بقاى نظام و انقلاب اسلامى، پس از مساله اصل اسلام ناب، و اصل ولايت و رهبرى صحيح، هيچ موضوعى هم چون اتحاد و انسجام اقوام و ملت‏ها اثربخش نيست، وحدت كلمه و همدلى و همرنگى مسلمانان صدر اسلام، شاگردان پيامبر (ص) اثر به سزايى در پيشرفت‏ها و فتوحات شگفت‏انگيز اسلام داشت، چرا كه آن‏ها به سخن پيامبر (ص) دل داده بودند كه فرموده بود: «المؤمن للمؤمن كالبنيان يشيد بعضه بعضا؛ افراد با ايمان نسبت ‏به يكديگر همانند اجزاى يك ساختمانند كه هر جزيى از آن، جزء ديگر را محكم مى‏كند» و نيز فرمود: «المؤمنون كالنفس الواحدة ؛ مؤمنان هم‏چون يك روح هستند» (ابوالفتوح رازى، تفسير ابوالفتوح، ج‏2، ص‏450).
وحدت و انسجام در پيروزى انقلاب اسلامى، نقش اساسى داشت، امام خمينى - قدس سره - منادى وحدت بود، و همواره به آن سفارش مى‏كرد، و به تفرقه افكنان هشدار مى‏داد، و آسيب‏رسانى به هم پيوستگى ملت را گناه بزرگ مى‏شمرد. آرى نقش دين اسلام در ايجاد وحدت و برادرى، و نقش وحدت و برادرى در پيشبرد اهداف به قدرى براى دشمنان و استعمارگران، مهم و گران بود، كه براى نفوذ خود به كشورهاى اسلامى بيشترين سعى خود را براى ايجاد تفرقه نمودند، و با تز «تفرقه بينداز و حكومت كن‏» وارد ميدان شدند، و در اين راستا خسارت‏هاى جبران ناپذيرى به اسلام و مسلمانان وارد ساختند، چرا كه آن‏ها راز و رمز پيروزى‏هاى چشم‏گير مسلمانان در ابعاد گوناگون را همان فشردگى و انضباط و به هم پيوستگى آن‏ها مى‏دانستند.
به گفته «جان ديون پورت‏» دانشمند معروف انگليسى «. . . محمد يك نفر ساده، در پرتو اتحاد قبايل پراكنده كوچك و برهنه و گرسنه، كشور خودش را به يك جامعه فشرده و با انضباط تبديل نمود، و در ميان ملل روى زمين آن‏ها را با صفات و اخلاق تازه‏اى معرفى كرد، و در كمتر از سى سال، اين طرز و روش، امپراطور قسطنطنيه را مغلوب كرد، و سلاطين ايران را از بين برد. سوريه و بين‏النهرين و مصر را تسخير كرد، و دامنه فتوحاتش را از اقيانوس اطلس تا كرانه درياى خزر و تا رود سيحون گسترش داد . . .» (جان ديون پورت، عذر تقصير به پيشگاه محمد و قرآن، ترجمه سيد غلامرضا سعيدى، ص‏77 ).
«وحدت‏»، از مقدماتى است كه اساس و انسجام و پويايى يك نظام را تشكيل داده و رمز ماندگارى آن مى‏باشد. با مراجعه به كلمات على‏عليه السلام چنين‏مى‏توان استنباط نمود كه: «اتحاد» امرى‏فطرى و طبيعى مى‏باشد و انسان با روحيه‏ نوع دوستى پديد آمده است. بنابراين آنچه كه ‏بايد به ريشه‏يابى آن پرداخت، «اختلاف‏» است، چرا كه «اتحاد» ريشه در فطرت انسان‏دارد.
در خطبه 113 نهج البلاغه آمده است: «انما انتم اخوان على دين الله، مافرق ‏بينكم الا خبث السرائر و سوء الضمائر. فلاتوازرون و لاتناصحون، و لاتباذلون ولاتوادون؛ شما بر اساس دين خدا برادران يكديگريد، چيزي جز آلودگي درون ها و بدي نيت ها شما را از هم جدا نكرده، به همين دليل يكديگر را ياري نمي دهيد، و خيرخواهي هم نمي كنيد و به بيكديگر بذل و بخشش نداريد، و با هم دوستي نمي ورزيد».
گرچه وحدت گرايى، فطرى است اما امور فطرى نيازمند پرورش و توجه مى‏باشد و بى‏توجهى و عدم اهتمام به آن، موجب اين‏مى‏شود كه شكوفا نگردد و يا در معرض ‏تندبادهاى روزگار قرار گيرد، به همين جهت اميرالمؤمنين على‏عليه السلام براى تقويت اين امر فطرى در بين امت پيامبر بسيار تلاش‏مى‏نمودند و خود را مشتاق‏ترين شخص به‏ وحدت اسلامى به شمار مى‏آوردند: «ليس رجل - فاعلم - احرص على‏جماعة امة محمدصلى الله عليه وآله و الفتها منى ابتغى‏بذلك حسن الثواب; و.. .كرم المآب‏؛ بدان هيچ كس از من بر اتحاد و همبستگى‏در امت محمدصلى الله عليه وآله حريص‏تر نيست، من دراين كار خواستار پاداش نيكو...و بازگشت ‏به ‏جايگاه نيكو هستم» (نامه 78 نهج البلاغه). با مطالعه سخنان امام على‏عليه السلام مى‏توان به ‏برخى از دلائلى كه ايشان براساس آن بر مقوله‏ وحدت تاكيد مى‏نمودند، دست ‏يافت از جمله:

1 - وحدت ملى بسترى براى ريزش فيض‏الهى

از ديدگاه حضرت على‏عليه السلام خداوند در طول ‏تاريخ بشرى هيچ نعمتى را با وجود اختلاف، به قوم و امتى عنايت ننموده است: «و ان الله‏سبحانه لم يعط احدا بفرقة خيرا ممن مضى‏و لاممن بقى؛ خداي سبحان به هيچ كس از كساني كه در گذشته اند، و كساني كه باقي مانده اند از راه تفرقه خيري نرسانده است‏» (خطبه 176 نهج البلاغه). نه تنها اختلاف مانع نزول فيض‏هاى الهى‏مى‏شود حتى باعث‏سلب نعمتهاى موجود نيز مى‏گردد. چنان كه امام على‏عليه السلام با اشاره به ‏سرانجام قوم بنى‏اسرائيل، چنين بيان ‏مى‏كنند كه چگونه با رسوخ تفرقه بين آن‏ها دوستى‏ها و مهربانى‏ها رخت ‏بربست و پراكندگى و اختلاف سبب جنگ آن‏ها عليه ‏يكديگر گرديد و اين اختلافات سبب شد كه ‏خداوند، لباس عزت و فراوانى نعمتش را از آنان برگيرد. از نگاه امام على‏عليه السلام وحدت و با هم بودن ‏است كه سبب يارى خداوند مى‏شود چرا كه‏ «يدالله مع الجماعة؛ دست‏خدا با جماعت‏ است».

2 - وحدت ملى و پيروزى در صحنه‏هاى‏مختلف

پيروزى و گسترش اسلام در سالهاى اوليه ‏بعثت نتيجه همبستگى و وحدت مسلمانان ‏بود. اين ايمان و اتحاد بود كه آنان را چنان‏ تربيت كرده بود كه فارغ از هر نوع دسته بندى ‏و قوم سالارى، تحت لواى نبوى‏صلى الله عليه وآله، براى‏اعتلاى كلمه «لااله الاالله‏» جانفشانى‏مى‏نمودند و به بركت همين وحدت بود كه ‏خداوند پيروزى‏هاى روز افزون را بر مسلمانان عنايت مى‏داشت. اين كه اتحاد باعث پيروزى مى‏شود، يك‏قانون عام و قطعى است؛ به طورى كه اگر درجبهه حق «اختلاف‏» و در جبهه باطل «اتحاد» حاكم باشد، به طور قطع پيروزى از آن اهل‏ باطل خواهد بود، به همين جهت حضرت على‏عليه السلام خطاب ‏به لشكريان خويش مى‏فرمايند: «والله لاظن‏ان هولاء القوم سيدالون منكم باجتماعهم ‏على باطلهم و تفرقكم عن حقكم؛ به خدا سوگند من گمان دارم كه اين گروه به زودي (ارتش معاويه) قدرت را از چنگ شما بيرون آورند زيرا كه آنان بر باطلشان اتفاق دارند و شما در حق خود تفرقه داريد» (خطبه 25 نهج البلاغه).

3 - وحدت ملى و ماندگارى انقلاب

حضرت على‏عليه السلام براساس تجربه تاريخى‏خويش، راز تداوم انقلاب را پرهيز از اختلاف و ايجاد همبستگى و اتحاد ملت دانسته و مى‏فرمايند: «فالزموا كل امر لزمت العزة به‏شانهم و زاحت الاعداء له عنهم و مدت‏العافية به عليهم و انقادت النعمة له معهم، و وصلت الكرامة عليه حبلهم من الاجتناب‏للفرقة و للزوم للالفة و التعاض عليها والتواصى‏بها؛ به هر كاري كه برايشان عزت آورد، و شر دشمنان را از آنان دور كرد، و بر مدت عافيت و سلامتي آنان افزود و نعمت ها را در اختيارشان گذاشت، و كرامت و بززگواري را به ريسمانشان بست كه همان پرهيز از تفرقه، و چسبيدن به الفت و تشويق و سفارش يكديگر به آن بود» (نهج البلاغه/ خطبه 192). يعنى از تفرقه و پراكندگى اجتناب ‏ورزيدند و بر الفت و همگامى همت گماشتند و يكديگر را برآن توصيه كردند. و در جاى ديگر ايشان وحدت را سبب قوت ‏و قدرت و رفع نابسامانى‏هاى امت دانسته‏اند: «فانه لم يجتمع قوم قط على امر واحدالااشتد امرهم و استحكمت عقدتهم... لم‏يمتنع قوم قط الا دفع الله عنهم العلة، وكفاهم جوائح الذلة و هداهم الى معالم‏الملة‏» به طور قطع تاكنون ملتى بر آرمان‏ خاصى وحدت پيدا نكرد، مگر آن كه قدرت‏ گرفت و همبستگى آنان قوت يافت و هيچ ‏ملتى قدرت و عزت نيافت مگر آن كه خداوند نابسامانى را از آنان برداشت و بلاى ذلت را از آنان دفع نمود و آنان را به نشانه‏هاى دين‏ راهنمايى كرد.

4 - وحدت ملى پشتوانه اجراى حق وعدالت

فقدان اتحاد و وحدت در هرجاى جامعه ‏باعث هرج و مرج در آن نظام مى‏گردد و هنگامى كه هرج و مرج و ناامنى در كشور حاكم گردد، اجراى حق و عدالت ميسر نخواهد بود. حضرت على‏عليه السلام مى‏فرمايند: «فقلنا: تعالوا نداوى، لايدرك اليوم باطفاءالنائره و تسكين العامة حتى يشتد الامر ويستجمع، فنقوى على وضع الحق‏فى‏مواضعه؛ گفتيم: بياييد چيزي را كه امروز (به آساني) قابل دسترسي نيست با خاموش كردن آتش فتنه و فرونشاندن خشم عموم درمان كنيم تا كارها به سامان رسد و انتظام يابد، آن گاه بتوانيم حق را در جاي خود قرار دهيم‏» (نهج البلاغه، نامه 58).
هيچ عاقلى از تفرقه و اختلاف تمجيد و طرفدارى نمى‏كند، آرمان وحدت از آرمانهاى ‏فراجناحى فرامليتى، فرامذهبى و آرزوهاى بين‏المللى جامعه بشرى است. در دنياى تشيع، عالم اسلام، مستضعفان و كل بشريت، همه در اعماق ‏فطرت از جنگ و جدال و دوگانگى و اختلاف و تفرقه و خصومت نفرت دارند و خواهان ‏همفكرى و همگرايى و همكارى و ارتباط و تعاون هستند. در اينكه شيطان بزرگ و شياطين داخلى و انگيزه‏هاى شيطانى، عامل اصلى تفرقه و جدايى فرزندان قرآن و اسلام است و سياستهاى فرعون برنامه‏ريزى و جهت ‏بخشى و اجرا و نظارت و تحكيم و تقويت‏«مبانى‏»، «روشها» و «انگيزه‏» هاى اختلاف را بر عهده دارد، هيچ مسلمان ‏بيدار و هوشيارى ترديد ندارد. گويى وحدت «آرمان شهرى‏» است كه گرد و غبار جاه‏طلبى، جهل و غرور و ... جاده و مسير آن را پوشانده است گويى اتحاد فرزندان اسلام، مدينه فاضله آسمانى است كه پرواز هواپيماها و اقمار زمين ‏بدانجا لغو شده است و شايد هم اتحاد «جزيره‏»ى سعادت بشريت است كه كشتى‏ها و ناخدايان زمينى هنوز آن را كشف نكرده‏اند. حقيقت اين است كه خداى مهربان سمت ‏و سو و راه و رسم دستيابى به وحدت را به ما آموخته و عطش دستيابى به اين‏«آب حيات‏» را در درون ما به وديعت نهاده است.
بشنو از نى چون حكايت مى‏كند*** از جداييها شكايت مى‏كند
قرب و رضاى الهى مقصد اعلاى جامعه بشرى و عشق حق‏پرستى نيروى حركت مقدس‏انسانى است. انسان در پرتو «ايمان‏» به «عبادت‏» مى‏رسد و در سايه عبادت ‏به «تقوا» دست مى‏يابد و ايمان و تقواى الهى محور اصلى وحدت اجتماعى است. عبادت «الله‏» زيربناى «آزادى‏» از زنجيرهاى جهل و جور و جيره است و بدون ‏ايمان قرآنى و تقواى الهى، بشر در زندان معروف «زر و زور و تزوير» مى‏ميرد. از ديدگاه اسلام و تشيع، «قرآن‏» كتاب راهنماى وحدت و هماهنگى و معرفت و محبت ‏اهل بيت(ع) محور و مدار حركت اجتماعى است. در قلمرو تفكر و انديشه، «ايمان‏» حبل‏المتين يگانگى جامعه بشرى است. (واعتصموا بحبل الله جميعا و لا تفرقوا؛ و همگي به رشته الهي در آويزيد و پراكنده نشويد، آل عمران/ 103). ايمان واحد، قرآن واحد و رهبرى واحد اضلاع مثلث «وحدت‏» است. وحدت تنها در سايه جهان‏بينى مشترك، قوانين مشترك ورهبرى مشترك امكان‏پذير است و اين سه عامل بزرگ اتحاد جهانى از آسمان فرود آمده و خداى جهان‏آفرين آن را در اختيار بشر قرار داده است و سرانجام هم، انسانها، با ايمان و عبادت الهى و پذيرش قرآن و حكومت جهانى‏ حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف پيش ‏نيازهاى «وحدت جهانى‏» را فراهم‏مى‏آورند.

راهكارهاى تقويت وحدت اسلامى

سخن گفتن از وحدت و شعار طرفدارى از آن و برگزارى سمينار و كنفرانس و ديدار برادران شيعه و سنى و آمد و شد طلاب و دانشجويان و گفتمان وحدت اسلامى با كسانى كه استقلال فكر و انديشه ندارند و ديگران به جاى آنان فكر مى‏كنند راه به جايى نمى‏برد. به نظر مي رسد راهكارهاى وحدت عبارتند از:
1- برگزارى برنامه‏هاى گفتگوى علمى بين عالمان متعهد و مستقل شيعه و سنى درمورد اختلاف ‏نظرهاى فقهى و سياسى مثل ربا، كنترل مواليد، موسيقى، حد و مرز ارتباط با كفار و ... ،
2- برگزارى سمينارهاى همفكرى در زمينه چگونگى مقابله با فرهنگ مهاجم غربى ‏بين حوزه و دانشگاه،
3- تاسيس نهادى حوزوى و نه دولتى براى نظارت و كنترل برداشتهاى نادرست و جلوگيرى از تحريف معنوى قرآن و سنت،
4- تاسيس مركزى براى شناخت و معرفى دقيق اهل بيت(ع) و شبهه‏زدايى از زندگى آنان و جلوگيرى از تحريف سيماى عترت(ع)،
5- گسترش فرهنگ انس با قرآن و حديث‏ به جاى مسابقات‏ فوتبال و شطرنج و ... در ميان قشر جوان و نوجوان،
6- اهتمام به خودسازى و تقويت مساجد و نماز و زيارت و توسل و دعا و عبادت،
7- دفاع از آزادى انديشه و بيان در چارچوب قرآن و سنت و مقابله با توهين و تحقير دين و انبياء و اصول تفكر اسلامى،
8- حمل گفتار و رفتار مؤمنين بر صحت و پرهيز از اتهام بيجا و طى‏ مراحل امر به معروف و نهى از منكر در جامعه اسلامى،
9- تفاهم و گفتگو باواژه‏ها و اصطلاحات فرهنگ اسلامى و خوددارى از حضور و شركت در مجامعى كه با اصطلاحات و فرهنگ غيرمكتبى در مورد اسلام و مسلمين سخن مى‏گويند،
10- احياى ‏روحيه خودباورى و نفى غربزدگى حاكم بر اغلب جوامع اسلامى،
11- خرافه‏زدايى و پاك‏سازى فرهنگ دين‏باوران از خرافه و دروغ و پيرايه‏هاى تفرقه‏انگيز،
12- افزايش ارتباطات و ديد و بازديد علمى بين حوزه و دانشگاه و مراكز فرهنگى‏دنياى اسلام،
13- توجه به دشمن اصلى و مقابله با وابستگان فكرى، سياسى و افشاى مزدوران كفر جهانى در دنياى اسلام،
14- معرفى تلاشهاى وحدت‏آفرين انبياء و معصومين(ع) و اسوه‏هاى وحدت اسلامى به نسل جوان دنياى اسلام و امثال اين ‏اقدامات راهكارهاى وحدت و استقرار اخوت اسلامى است. براى تحقق وحدت، گروهى از ما در عقيده و برخى در عمل، جمعى هم در هر دو بخش، گروهى از مسلمانان جامعه ‏ما به خداشناسى بيشتر نياز دارند و گروهى ديگر به مردم‏شناسى. خداشناسى عامل ‏تقويت توحيد عملى است و مردم‏شناسى زمينه توفيق در عدالت اجتماعى. شرك عقيدتى ‏به ظلم اجتماعى مى‏انجامد و ظلم به كفر. قرب به خدا عامل اصلى وحدت انسانهاست ‏و تقرب به آمريكا و شيطان با آرمان بلند تقريب بين مذاهب اسلامى و اتحاد عالم ‏اسلام فرسنگها فاصله دارد.