تبلیغات


























 
مقاله های اختصاصی

قرآن کریم
دوشنبه 3 مهر 1396 انسان کامل در قرآن

نویسنده: مائده زمانی
منبع: اختصاصی سایت مرسلات



چکیده
پژوهش حاضر با عنوان «انسان کامل در قرآن» بر آن است که با تبیین جایگاه انسان در نظام هستی و ضرورت وجود او در پهنای گیتی و نیز تعیین مصداق حقیقی آن در عالم ملک و ملکوت ویژگی‌های شاخص انسان کامل را باتوجه به مستندات قرآنی عرفا مورد بررسی قرار دهد. و از آنجا که انسان کامل، کامل‌ترین تجلی عینی و آیینه‌ی تمام نمای حق تعالی بوده و لاجرم واسطه در آفرینش امری و خلقی است، تحقیق و پژوهش در جهت شناخت انسان کامل برای شناخت هستی و هستی آفرین لازم و ضروری است. لذا پژوهشگر این هدف را دنبال می‌کند که با شناخت هرچه بهتر انسان کامل در جهت رشد و تعالی شایسته‌ی مقام انسان در منظر قرآن قدم بردارد. از دیدگاه قرآن انسان موجودی است دارای دو بعد مادی و معنوی که اگر بعد معنوی خویش را محور قرار داده و به تهذیب روح بپردازد در مسیر الی الله قرار گرفته و راه کمال را طی می‌کند تا جایی که می‌‌تواند متصف به صفات الهی گردد و خلیفه‌ی خدا روی زمین قرار گیرد. از سوی دیگر خلافت مطلقه‌ی الهی تنها اختصاص به همان مقامی‌‌دارد که در نزد عرفا از آن به انسان کامل تعبیر می‌‌شود. در انسان شناسی عرفان اسلامی، انسان اشرف و زبده‌ی همه‌ی مخلوقات است و انسان کامل چون جامع همه‌ی حضرات و مظهر اسم «الله» می‌‌باشد، صاحب ولایت و خلافت کبرای حق است و تحقّق او در دار هستی واجب است به طوری که پیدایش و استمرار جهان طفیل وجود اوست و عالم هیچگاه از وجود چنین انسانی خالی نیست. از منظر عرفای مسلمان مصداق اصیل انسان کامل در این عالم، انبیاء و اولیاء الهی هستند که اکمل و اتم آنها، پیامبر خاتم 6است و پس از او ائمه اطهار : به اعتبار اتحاد نوری و اشتراک در حقیقت وجودی با رسول الله، از بارزترین مصادیق انسان کاملند.بنابراین ویژگی‌های اصیلی که معرِّف انسان کامل در نزد عرفاست مشابهتهای فراوانی با اوصاف و مقاماتی دارد که قرآن برای انسان‌های برجسته قائل است. از مهمترین و شاخص‌ترین این اوصاف خلافت و ولایت الهی است که عرفا با استناد به آیه‌ی «إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلیفَة» و آیه‌ی «إِنَّاعَرَضْنَاالْأَمانَة.... وَحَمَلَهَاالْإِنْسان» انسان کامل را جانشین خداوند در کل عالم هستی معرفی کرده و امانت مذکور در آیه‌ی دیگر را، همان مسئله‌ی ولایت الهی می‌‌دانند.

واژگان کلیدی: انسان کامل، خلافت، ولایت.



مقدمه

کمال جویی‌یکی از گرایشات اصیل و فطری انسان است و هر شخصی در نهاد خود به دنبال رسیدن به کمال حقیقی خویش می‌‌باشد و برای رسیدن به آن از هیچ تلاشی دریغ نمی‌‌کند. از طرفی هرکس برای قرار گرفتن در مسیر تکامل شیوه ای را برمی‌‌گزیند تا به غایت خود واصل شود در این میان عرفان اسلامی‌‌طریقه‌ی آن دسته از اهل معرفت است که برای تحصیل کمال حقیقی و وصول به حق و حقیقت تهذیب نفس و سیر و سلوک الی الله را پیشنهاد می‌‌کند. غایت این جهان بینی عرفا رسیدن انسان به مقام انسان کامل است که به لحاظ برخورداری از جایگاه ویژه در نظام هستی توانسته مظهر تام و کامل اسم اعظم «الله» و آیینه‌ی تمام نمای حق شود. چنانچه شهیدگران قدر استاد مطهری می‌‌فرمایند: «انسان کامل عرفان، انسانی است که به خدا می‌‌رسد وقتی به خدا رسید، مظهر کامل همه‌ی اسما و صفات الهی و آیینه ای می‌‌شود که ذات حق در او ظهور و تجلی می‌‌کند» (مرتضی، مطهری، انسان کامل، چاپ چهارم، تهران: انتشارات صدرا، 1389، ص 177)

بنابراین از منظر عرفای مسلمان، انسان به سبب چنین استعدادی می‌‌تواند تجلی گاه صفات الهی گردد و واسطه‌ی فیض حق قرار گیرد و به تکریم و جانشینی حضرت حق بار‌یافته، بار امانت الهی را به دوش کشد.این اوصاف و مقامات برای انسان همان است که ذیل برخی آیات وحی از جمله در آیات کریمه‌ی: «وَ لَقَدْ کَرَّمْنا بَنی‏ آدَم»، «إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلیفَة»، «وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ کُلَّها» و «إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَوَ حَمَلَهَا الْإِنْسان»مورد تصریح قرآن است و به اعتقاد قرآن در عرصه‌ی کائنات، انسان تنها موجودی است که استعداد رسیدن به چنین مقاماتی را داراست و می‌‌تواند به عالی‌ترین مراتب وجود و مظهریت کامل حق نائل شود. برهمین اساس انسان کامل، الگو و نمونه‌ی همه‌ی طالبان حقیقت برای وصول به کمال حقیقی است و کسب معرفت و شناخت نسبت به چنین انسانی در پیمودن مسیر کمال لازم و ضروری است.

لذا پژوهش حاضر با عنوان «انسان کامل در قرآن» در واقع در صدد آن است که با تبیین جایگاه انسان در نظام هستی و ضرورت وجود انسان کامل به عنوان قلب تپنده‌ی نظام آفرینش و نیز تعیین مصداق حقیقی آن در عالم ملک و ملکوت، ویژگی‌های شاخص انسان کامل را باتوجه به مستندات قرآنی عرفا در رابطه با چنین انسانی بررسی نماید. تا از سویی میزان اعتبار نظریه‌ی انسان کامل و از سوی دیگر میزان دلالت آیات مورد استناد بر نظریه‌ی انسان کامل عرفا مشخص گردد. این پژوهش نشان می‌‌دهد که اندیشه‌ی انسان کامل در عرفان اسلامی‌‌از پشتوانه‌ی آیات محکم قرآن برخوردار است و با توجه به این گونه آموزه‌های قرآنی است که انسان کامل در عرفان اسلامی، انسانی است که جامع اسماء و صفات خداوند است و روح و جان او چنان صیقل‌یافته که وجه خدا را به تمام و کمال منعکس می‌‌سازد و خلیفه‌ی حق در زمین می‌‌گردد.

 

حقیقت و جایگاه انسان از دیدگاه قرآن

از دیدگاه قرآن کریم انسان موجودی است دو بعدی‌یعنی فطرت انسانی هم دارای بعد مثبت (معنوی) است، هم دارای بعد منفی (مادی)، انسان هم می‌‌تواند سیر صعودی پیدا کند و هم سیر نزولی. در نهاد او هم استعداد و گرایش به خیرها و نیکی‌ها وجود دارد، هم گرایش به شرها و زشتی‌ها. انسان هم نفس لوامه و سرزنشگر دارد که او را به سوی خیرها و فضیلت‌ها هدایت می‌‌کند و هم نفس اماره دارد که او را به سوی رزائل و زشتی‌ها سوق می‌‌دهد.[1] «وَلَاأُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَةِ» «و قسم به نفس بسیار ملامت کننده.[2]» «إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةُ  بِالسُّوءِ إِلَّا مَا رَحِمَ ربّىِ»«نفس انسانى پیوسته به گناه فرمان مى‏دهد مگر آن را که پروردگار مرحم کند[3].» انسان در بعد مثبت طبیعت خود گرایش به خدا دارد، «فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتىِ فَطَرَ النَّاسَ عَلَیهَا[4]»استعداد آن را دارد که سیر به سوی خدا کرده و موجودی متعالی شود و خود را به مقام نفس مطمئنه برساند.[5]«یَأَیَّتهَاالنَّفْسُ الْمُطْمَئنَّةُ* ارْجِعِى إِلىَ‏ربّکِ ر َاضِیَةًمَّرْضِیَّةً* فَادْخُلىِ فىِ عِبَادِى* وَادْخُلىِ جَنَّتىِ»

«تواى جان باایمان خشنود و پسندیده به سوى پروردگارت بازگرد و به صف بندگان من درآى و به بهشت من در آى.»[6]

خداوند تا جایی برای انسان ارزش قائل است که او را جانشین خود روی زمین معرفی می‌‌کند.«إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلیفَة[7]» موجودی که فرشتگان بر او سجده کرده‌اند، «وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَئکَةِ اسْجُدُو اْلاِدَم[8]» همه‌ی آسمان‌ها و زمین مسخر اویند و موجودات جهان آفرینش سر تمکین در برابر او فرود آورده‌اند «اللَّهُ الَّذِى خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ وَ أَنزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَرَاتِ رِزْقًا لَّکُمْ وَ سَخَّرَ لَکُمُ الْفُلْکَ لِتَجْرِىَ فىِ الْبَحْرِ بِأَمْرِهِوَسَخَّرَلَکُمُ الْأَنْهَر.»[9]

قرآن انسان را چون مکاتب مادی مطرح نمی‌‌سازد و او را موجودی در عرض سایر موجودات به شمار نمی‌‌آورد بلکه برای انسان ارزشی بالاتر از همه موجودات قائل است، موجودی که توانسته بار امانت الهی را که آسمان‌ها و زمین و کوه‌ها از پذیرش آن سر باز زدند به دوش گیرد.[10]«إِنَّاعَرَضْنَاالْأَمانَةَ عَلَى السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ فَأَبَیْنَ أَنْ یَحْمِلْنَها وَ أَشْفَقْنَ مِنْها وَحَمَلَهَا الْإِنْسان[11]»

بی‌گمان انسان تنها با تقویت بعد مادی خویش و مهمل گذاشتن بعد معنوی‌اش، خویشتن را به سوی غفلت، پستی و ضلالت می‌‌کشاند؛ ولی اگر در کنار بعد مادی، به جنبه معنوی نیز توجه کامل کند و به تصفیه و تهذیب روح و نفس بپردازد و بالاخره به تکامل آن بیندیشد، به سمت انسانیت حرکت کرده و راه کمال را طی می‌‌کند، تا جایی که می‌‌تواند انسان کامل شده و سلطان جهان زمینی و خلیفه خدا قرار گیرد.

 

جایگاه انسان در نظام هستی از منظر عرفان

در نگاه هستی شناختی عرفانی نیز انسان علّت غایی عالم آفرینش است. هرچند به صورت ظاهر در مرحله آخر آفرینش قرار گرفته است ولی به حسب معنی، نخستین خلقت است، زیرا مقصود از آفرینش ظهور صفات و افعال الهی است و انسان مظهر این ظهور است.[12] و انسان، همان‌گونه که می‌‌تواند به پایین‌ترین مرتبه موجودات و در حد چارپایان، بلکه پست‌تر سقوط کند، همچنان می‌‌تواند به بالاترین مقامات بشری صعود کند، تا جایی که متصف به صفات حق شود و خلیفه‌ی الهی گردد. چنین استعدادی، انسان را به اشرف مخلوقات عالم ارتقا داده و با فعلیت بخشیدن به این قوه و استعداد، جایگاه امامت و ولایت الهی را به خود اختصاص داده و ضمن رابط شدن میان حق و خلق واسطه فیض حق شود. چنین انسانی، بر اثر اعتلا و ترقی مراتب وجودی‌اش می‌‌تواند به جایی برسد که هدایت و راهنمایی جهان تکوین و تشریع را برعهده گرفته و هر پدیده‌ای را به سر منزل مقصود رهنمون شود. چنان‌چه خداوند، انسان را معلّم فرشتگان قرار داده «قَالَ یَادَمُ أَنبِئْهُم بِأَسمَائهِمْ[13]»وآفرینش جهان و گردش فلک رابه سبب وجود انسان کامل،توجیه‌پذیر می‌‌کند.

 

نقش محوری انسان کامل در نظام آفرینش

از مطالب پیش گفته روشن شد که انسان در مسیر ترقی و سعادت می‌‌تواند آن چنان صعود کند که در جایگاه انسان کامل، قلب تپنده جهان هستی  و محور گردش کائنات شود. ساحت قدسی انسان کامل، مدار عالم وجود و محور چرخش کائنات است و حقیقت نورانی و لاهوتی انسان کامل همگان را تحت پرچم خویش با اذن الهی مدیریت می‌‌کند.

بی‌تردید هیچ کمالی وجود ندارد که خداوند متعال فاقد آن باشد. کمالات اکمل الهی، وابسته به غیر نمی‌‌باشد، وگرنه خداوند بی‌نیاز، محتاج غیر خود می‌‌شد و این با ساحت منزه حق منافات دارد.هر موجودی که کمال و حسنی از اسماء و صفات الهی را نشان دهد، به همان اندازه و به همان مرتبه خلیفه و جانشین خداست. از میان مخلوقات، انسان به دلیل پیچیدگی و جامعیت توانست به عنوان خلیفه کامل و تمام عیار خداوند انتخاب شود و ما بقی موجودات تحت خلافت و ولایت او قرار گرفتند. سر پذیرش «بار امانت» همین موضوع بوده؛ لذا بنابر جهان بینی عرفانی، همه اسماءخداوند مظهر می‌‌خواهند و هیچ اسم از اسماء خداوند بدون مظهر نمی‌‌شود.[14]

از سوی دیگر، با وجود آن که همه عالم مظهر و جلوه گاه حضرت حق هستند، مرآت کامله نیستند؛ چرا که قیود و حدود هر مظهری مانع از انعکاس جامع و کلی اسمای الهی است؛ لذا موجود کاملی لازم است تا بتواند با هویت جمعی اثر، نمایش دهنده جامع و کلی اسمای الهی باشد و آن، تنها انسان کامل است.[15]

نسبت انسان کامل با جهان هستی به منزله‌ی نسبت نفس ناطقه به انسان است به این معنا که انسان کامل، روح عالم است و عالم همچون جسد است برای او و از آنجا که هدف از خلقت بدن انسان، تکامل آن و رسیدن به مرحله ای است که روح در آن دمیده شود انسان کامل نیز علّت غایی آفرینش به شمار می‌‌آید وهمانطور که روح بوسیله‌ی قوای روحانی و جسمانی به تدبیر بدن و تصرّف در آن می‌‌پردازد، انسان کامل بوسیله‌ی اسماء الهی که خداوند آن‌ها را به وی آموخته است و در وی به ودیعت نهاده است، در عالم تصرّف می‌‌کند و آن را اداره می‌‌نماید[16]

دیدگاهی که انسان کامل را روح عالم هستی می‌‌داند، علاوه بر این که او را علّت غایی آفرینش عالم معرفی می‌‌کند، پیامد دیگری نیز به دنبال دارد و آن این است که همان طور که با رفتن روح، بدن نیز زوال می‌‌یابد، با رفتن انسان کامل هم قیامت برپا می‌‌شود. در همین زمینه، عرفا معتقدند که انسان کامل ستون آسمان است که خدا به وسیله او آسمان را پا برجا نگه داشته است و چون انسان کامل از دنیا رخت بر بندد، آسمان فرو ریزد. بنابراین، انسان کامل تنها غایت ایجاد عالم نیست، بلکه سبب استمرار و بقای آن نیز می‌‌باشد.

موضوع دوام و استمرار جهان هستی، که با دیدی عرفانی تنها به واسطه حضور انسان کامل ادامه می‌‌یابد، از پشتوانه مضمون برخی از آیات و روایات مرتبط برخوردار است. به طوری که آیه: «اللَّهُالَّذیرَفَعَالسَّماواتِبِغَیْرِعَمَدٍتَرَوْنَها[17]» نزد اکثر عرفا اشاره به انسان کامل حقیقی دارد که وجود و دوام افلاک و املاک و ما فیها قائم به وجود اوست. همچون ستونی که حافظ بنای متکی به آن است، انسان کامل نیز ستون معنوی جهان است. وجه عدم رؤیت این ستون از دیدگاه عارفان آن است که حقیقت انسان کامل به موجب حدیث قدسی «اوّلیائی تَحتَ قَبایی لایَعرِفُهُم غَیری»؛ «دوستان من تحت پوشش من قرار دارند که جز من کسی آن‌ها را نمی‌‌شناسد»، معروف احدی به جز خدای متعال قرار نمی‌‌گیرد.[18]

 

مصداق اتم انسان کامل

قاطبه‌ی عرفای اسلامی‌‌از جمله ابن عربی به عنوان بزرگترین نظریه پرداز عرفان اسلامی‌‌حقیقت محمّدیه‌یا کلمه و نور محمّدی را مصداق حقیقی و اصیل  انسان کامل می‌‌داند و او را اوّلین حقیقت ظاهر، موجود نخستین، مبداء ظهور عالم معرفی می‌‌کند به عبارتی دیگر در نگاه ابن عربی نور محمّدی اوّلین تعیّنی است که ذات احدیت پیش از هر تعیّنی با آن تعیّن‌یافته است. [19]

این نور روح اعظم الهی است که محیط به تمام ارواح است. و به اعتباری عقل کلی نبوی است که محیط به تمام عقول خلایق می‌‌باشد و خداوند از آن به «نون و القلم[20]» تعبیر فرموده است.

امام خمینی نیز حقیقت نوریه حضرت محمّد 6را به عنوان مصداق اتم انسان کامل اینگونه معرفی می‌‌کنند: «الاسمُ الاعظمُ بحسبِ الحقیقةِ العینیهةِ فهو الانسانُ الکاملُ، خلیفةُ الله فی العالمین و هو الحقیقةُ المحمّدیةُ 6» «اسم اعظم به حسب حقیقت عینی، همان انسان کامل است که خلیفه‌ی خداوند در تمام عوالم می‌‌باشد و او همان حقیقت محمّدیه 6است. [21]»

البته باید توجه داشت که ظهور عینی و خارجی حقیقت محمّدیه 6در هر عصر و زمانی به اقتضای شرایط به صورت خاصی جلوه می‌‌کند و در عام الفیل در حجاز به صورت کامل در شخص عینی و بدن عنصری خودش تجلی کرده است. بنابراین اصل و ریشه‌ی همه‌ی انبیاء حقیقت واحد پیامبر اسلام 6می‌‌باشد لکن این حقیقت دارای فروع و رقایق متعدد است که به اقتضای هر زمانی از عین ثابت‌یکی از انبیاء و اوّلیاء در عالم شهادت تجلی می‌‌کند و به صورت ولایت، نبوت و رسالت ظهور و بروز می‌‌نماید.[22]

بنابراین قطبی که مدار حقیقت عالم و محور احکام و مرکز وجود است‌یک حقیقت وسیع اطلاقی است، که به اعتبار ذات واحد است و به اعتبار ظهور در کثرات متعدد است. به بیانی دیگر مرکز و محور دائره‌ی وجود، حقیقت محمّدیه و شمس الشموس عالم خلقت است، که ظهور در اقمار متعدد انبیاء و اوّلیاء نموده است.[23] و بعد از ایشان به ترتیب امامان معصوم، سپس انبیاء اوّلوالعزم و بعد انبیاء دیگر به این مقام بار‌یافته‌اند.

بنابراین مصداق بالفعل انسان کامل در عالم ملک و شهادة انبیاء و اوّلیاء هستند که در رأس همه‌ی آنها حضرت ختمی‌‌مرتبت محمّد مصطفی 6قرار دارد که گاه او را انسان کامل ختمی‌‌می‌‌نامند. پس از ایشان علی بن ابی طالب 7 سر سلسله اوصیاء و شاهنشاه ولایت است و بعد فاطمه‌ی  زهرا 3و دیگر ائمه‌ی معصومین : و سپس سایر پیامبران و انبیاء الهی. لذا در این میان ائمه‌ی اطهار بارزترین مصادیق انسان کامل هستند و از آنجا که انسان کامل مرآت تجلی اسم اعظم است جامع جمیع اسماء الهی می‌‌باشند و خداوند در قرآن از آن‌ها به اسماء الحسنی تعبیر فرموده است. چنان‌چه امام صادق 7 در تفسیر آیه‌ی شریفه: «وَ لِلَّهِ الْأَسْماءُ الْحُسْنى‏ فَادْعُوهُ بِها[24]» می‌‌فرمایند: «نَحنُ والله اسماءُ الحُسنی[25]»

 

تجلی خلافت الهی در انسان کامل

یکی از مسائل مهمی‌‌که درباره جایگاه انسان کامل در نظام هستی مطرح می‌‌شود، مسئله‌ی خلافت الهی اوست. از تحقیق در آثار عرفانی به خوبی بدست می‌‌آید که محور مباحث عرفانی انسان کامل را بحث خلافت و ولایت او شکل می‌‌دهد و سایر مسائل به نحوی به خلافت الهی او باز می‌‌گردد.

خلافت در لغت مأخوذ از ریشه‌ی خلف به معنای پشت سر و جانشینی است.[26] در اصطلاح عرفا خلافت الهی جلوه ای از خلافت کبرای هویت غیبی احدی است چنان‌چه امام خمینی; در ضمن تبیین سرّ پیدایش جانشین الهی در نظام هستی، خلافت را به جانشینی در ظهور حق و افاضه و تعیّن به اسماء و صفات الهی تعریف می‌‌نمایند و از آنجا آغاز می‌‌شود که ذات الهی هویت غیبه‌ای است که فوق شهود عارفان و فهم حکیمان است و چنان‌چه کاملترین مشرفان به اسماء و صفات الهی نیز بر این حقیقت این گونه اعتراف کرده‌اند: «ما عَرفناکَ حقَ مَعرِفَتِک [27]» لذا برای این هویت غیبی، خلیفه‌ای لازم بود که از جانب آن در اظهار اسماء و انعکاس نورش در آیینه‌های اسمائی خلافت کند. این خلافت از بزرگترین شئون الهی و گرامی‌‌ترین مقامات ربوبی است و در واقع باب الابواب ظهور و وجود است و همان مقام عندیتی است که کلید خزائن غیبی می‌‌باشد. «وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَیْبِ لا یَعْلَمُها إِلاَّ هُو[28]»

این خلافت الهی به طور کامل در حضرت اسم اعظم «الله» ظهور‌یافته چرا که جامع جمیع اسماء و صفات الهی است و از آنجا که مظهر اسم اعظم و تجلی اتم آن انسان کامل محمّدی است، پس این خلافت در واقع روح خلافت محمّدیه 6و مبدأ آن است، بلکه اساس خلافت در همه‌ی عوالم هستی از همین خلافت سرچشمه می‌‌گیرد. بنابراین حضرت اسم اعظم «الله» اصل خلافت و خلافت ظهور آن است[29]و چون انسان کامل مظهر اسم «الله» است لیاقت خلافت را بدست آورد.[30]

در همین راستا آیات و روایات فراوانی مورد استناد قرار می‌‌گیرد که آیه‌ی خلافت «إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلیفَة[31]» از پر کاربردترین آنان بوده و از جایگاه ویژه ای برخوردار است. این آیه دلالت دارد بر این که فقط ذات حق جاعل این چنین است و جعل خلیفه تنها در حیطه‌ی اوامر اوست. چنان‌چه آوردن کلمه‌ی خلیفه به لفظ واحد اشاره به وجوب وحدت خلیفه در هر عصر دارد.[32]علاوه بر اینها این آیه گواه بر جعل مدام خلیفه نیز هست چرا که در آن لفظ «جاعلٌ» آورده شده و الفاظی مثل «جَعَلتُ»‌یا «اَجعلُ» آورده نشده تا مقیّد به شخص‌یا زمان خاصی باشد بنابراین بیانگر این است که خدا دائماً در حال جعل خلیفه در زمین است.[33]تا خیمه‌ی نظام عالم امکان همواره پا برجا باشد. امیر المؤمنین 7، ائمه‌ی معصومین 3را خلفای الهی معرفی می‌‌نمایند: «اوّلائِکَ خُلَفاءُ اللهِ فی أرضهِ و الدُعاةُ الی دِینِهِ[34]»

به دلیل اهمیت بحث خلافت انسان کامل لازم است به این باور عرفانی نیز اشاره شود که از منظر بزرگان اهل معرفت، خلیفه‌ی الهی باید به جمیع صفات حق غیر از وجوب ذاتی که در غیر ذات حضرت حق تحقّق ندارد، متصف باشد تا بتواند واسطه‌ی فیض به مراتب مادون قرار گیرد.

باید توجه داشت مسئله‌ی جامعیت انسان کامل به معنای اشتمال وی بر تمامی‌‌اسماء و صفات الهی امری است که اهل معرفت به فراخور مسئله‌ی کیفیت خلقت انسان و به طور خاص از دلالت آیه‌ی : «قالَ یا إِبْلیسُ ما مَنَعَکَ أَنْ تَسْجُدَ لِما خَلَقْتُ بِیَدَی[35]» برداشت کرده‌اند. به موجب این آیه عرفا معتقدند منظور از تعبیر خلق انسان به دو دست، تکریم انسان است و منظور از «بیدی» صفات جمال و جلال الهی است که این صفات در بردارنده‌ی تمام اسماء و صفات خداوند است و چنین تعبیری به جامعیت انسان کامل اشاره دارد.[36]

در میان آیات قرآن، از دیگر آیاتی که بیشترین همگرایی را با این نظریه دارد، آیه تعلیم اسماء «وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ کُلَّها[37]» می‌‌باشد. از منظر عرفا، مراد از تعلیم اسماء، جامعیت انسان کامل نسبت به جمیع اسماء حسنی الهی است کما این که عارف بزرگ عبد الرحمن جامی‌‌(از شارحان آثار ابن عربی) در تفسیر این آیه می‌‌گوید:

«عَلَّمَ آدَمَ الاسماءَ کلَّها اَی عَلَّمَ اللهُ سبحانَه آدَمَ،‌یعنی الانسانَ الکاملَ الاسماءَ کلَّها بِاَن جَعَلَه جامعاً لجمیعِ الاسماءِ الالهیةِ الفعلیةِ الوجوبیةِ و مشتملاً علی جمیعِ الصفاتِ الربوبیةِ، فهو واجبٌ بربّهِ[38]»

یعنی؛ این که خدای سبحان همه‌ی اسماء را به آدم آموخت به این معناست که خدا انسان کامل را جامع جمیع اسمای الهی فعلی وجوبی و مشتمل بر جمیع صفات ربوبی قرار داد پس انسان کامل واجب الوجود به پروردگار خویش است.

و از آنجا که در این آیه‌ی کریمه کلمه « الاسماء» جمع محلی به الف و لام بوده که بوسیله‌ی کل نیز موکّد شده است، می‌‌توان گفت این جامعیت در ظاهر الفاظ آیه‌ی مذکور نیز کاملاً نمایان است.[39]


ولایت الهی و انسان کامل

ولایت مأخوذ از ریشه ولّی به معنای قرب و نزدیکی است لذا حبیب را ولّی گویند، زیرا که به محبّش نزدیک است. ولایت به فتح «واو» به معنای محبت و به کسر «واو» به معنای امارت، تولیت و سلطنت است و در اصطلاح اهل معرفت عبارت از حقیقت کلیه ای است که منشأ ظهور و مبدأ تعیّنات است و در حالی که متصف به صفات ذاتی الهی است علت ظهور و بروز حقایق خلقی بلکه مبدأ تعیّن اسماءِ الهی در حضرت علمیه می‌‌باشد.[40]

بنابراین حقیقت ولایت، شأنی از شئون ذاتی حق تعالی است که نظیر وجود متجلی در جمیع حقایق می‌‌باشد، مبدأ تعیّن آن حضرت احدیت وجود و انتهای آن عالم ملک و شهادة است. این حقیقت در جمیع حقایق اعم از واجب و ممکن ساری و جاری است.[41]

ولیّ از اسماء الله است و چون انسان کامل مظهر اتم و اکمل این اسم شریف است با ولایت کلیه‌ی خود می‌‌تواند در ماده‌ی کائنات تصرف کند و به اذن الهی همه‌ی قوای ارضی و سماوی را تحت تسخیر خویش در آورد.[42]و همچنان که وجود مطلق حق در تار و پود همه‌ی حقایق نظام هستی سریان دارد انسان کامل ولیّ الله نیز در تمامی‌‌شئون وجودی خلق حضور عینی دارد و کمالات جملگی اشیا از آن اوست به گونه ای که هرعملی انجام می‌‌دهند به طفیل وجودی اوست. چنین انسانی چنان سعه‌ی وجودی در عالم می‌‌یابد که سبب تام نشر رحمت الهی قرار گرفته و به تمامی‌‌موجودات نظام هستی فیض رسانی می‌‌کند و همه‌ی اشیاء از طریق کانال وجودی او به ربّ مطلق اتصال می‌‌یابند به گونه ای که مصداق آیه‌ی شریفه‌ی «وَ یَنْشُرُ رَحْمَتَهُ وَ هُوَ الْوَلِیُّ الْحَمید[43]» می‌‌گردد.[44]

بنابراین حقیقت ولایت و ظهور توحید حقیقی، عیانی است که مقام انسان کامل است. این ولایت الهی همان امانتی است که آسمانها ، زمین و کوهها از برداشتن آن امتناع ورزیدند لذا انسان به جهت استعداد و قابلیت پذیرش آن متحمل آن شد.

هرچند مفسرین در تفسیر آیه‌ی شریفه‌ی «إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَى السَّماوات وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ فَأَبَیْنَ أَنْ یَحْمِلْنَها وَ أَشْفَقْنَ مِنْها وَ حَمَلَهَا الْإِنْسانُ إِنَّهُ کانَ ظَلُوماً جَهُولا[45]» احتمالات متعددی در باب چیستی این امانت الهی داده‌اند اما علامه طباطبایی (مفسر بزرگ قرآن) با بیانی زیبا و استناد به خود قرآن، ثابت می‌‌کند که مراد از امانت در اینجا همان ولایت الهی است و این که آسمان و زمین و کوه‌ها از پذیرش آن امتناع کردند، بیانگر عدم استعداد و قابلیت آنها در حمل این امانت عظیم الهی است.[46] چنان‌چه در تفسیر عرفانی بسیاری از اهل معرفت از جمله حضرت امام ; نیز این امانت الهی همان مقام «ولایت مطلقه» شمرده شده است که تنها انسان کامل توانسته است به صورت تام و کامل این امانت را بر دوش کشد.[47]

با توجه به مجموع بررسی انجام شده در باب خلافت و ولایت الهی انسان کامل، این نتیجه بدست می‌‌آید که جایگاه و ویژگی‌های انسان کامل در هریک از دو دیدگاه عرفان و قرآن ناسازگار و جدای از‌یکدیگر نیست و مقام انسان کامل همان مقام رفیع خلافت و ولایت الهی است که در برخی آیات از جمله آیه‌ی خلافت و امانت مورد اشاره‌ی قرآن است.

 

نتیجه گیری

از دیدگاه قرآن انسان می‌‌تواند به تکامل و فعلیت غایی خود که رسیدن به مقام انسان کامل و قرب الهی است بار‌یافته، متصف به اسماء و صفات الهی شود و آن گاه سلطان جهان زمینی و مصداق خلیفه‌ی الهی در آیه‌ی شریفه‌ی: «إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلیفَةً» گردد و به عنوان قلب تپنده‌ی جهان هستی محور گردش کائنات قرار گیرد.

از منظر عرفا نیز انسان کامل علت غایی عالم آفرینش است. لذا همان گونه که پیدایش جهان، بسته به وجود انسان کامل است، پایداری و نگهداری آن نیز به استمرار وجود انسان کامل وابسته است. و برای برقراری جهان، وجود انسان کامل همواره لازم و ضروری است. آیه‌ی «اللَّهُ الَّذی رَفَعَ السَّماواتِ بِغَیْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَها» نزد اکثر عرفا اشاره به انسان کامل حقیقی دارد که وجود و دوام افلاک و املاک به وجود اوست.

قاطبه‌ی عرفای اسلامی‌‌مصداق حقیقی و اصیل چنینی انسانی را، حقیقیت محمّدیه‌یا نور محمّدی معرفی می‌‌کنند و تنها انسان معصوم می‌‌تواند جلوه گاه این حقیقت باشد که در رأس آنها حضرت ختمی‌‌مرتبت 6و بعد از ایشان به ترتیب امامان معصوم سپس انبیاء اولوالعزم و بعد سایر انبیاء به این مقام بار‌یافته‌اند. لذا در این مقام ائمه‌ی اطهار: از بارزترین مصادیق انسان کاملند که از آنها در قرآن به اسماء حسنی الهی تعبیر شده است.

از جمله ویژگی‌های شاخصی که به اتفاق همه‌ی نظریه پردازان عرفان اسلامی‌‌برای انسان کامل ثابت است، خلافت و ولایت الهی اوست که سرچشمه‌ی دیگر اوصاف و خصائص او نیز می‌‌باشد.

امانت الهی در آیه‌ی امانت بنابر تفسیر علامه طباطبایی و نیز بزرگان اهل معرفت، اشاره به همین ولایت الهی دارد که تنها انسان استعداد پذیرش آن را داشت لذا انسان کامل به عنوان انسان فعلیت‌یافته این مقام را به خود اختصاص داد و بار امانت الهی را متحمل شد.
 

فهرست منابع:

*قرآن، به ترجمه سید محمد باقر موسوى همدانى ، چاپ پنجم، قم: انتشارات دفتر انتشارات اسلامى جامعه‏ى مدرسین حوزه علمیه قم ، 1374.

*نهج البلاغه، به ترجمه محمد، دشتی، چاپ چهارم، قم: انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی‌‌حوزه علمیه قم،1384.

1. آملی، سید حیدر، المقدمات من کتاب نص النصوص(فی شرح فصوص الحکم محی الدین ابن عربی)، چاپ دوم، بی‌جا: انتشارات توس، بی‌تا.

2. جامی، عبد الرحمن بن احمد، نقد النصوص فی شرح نقش الفسوس، بی‌جا: انتشارات فلسفه ایران، 1398.

3. جوادی آملی، عبد الله، تحریر تمهید القواعد صائن الدین علی بن محمد الترکه، تهران: انتشارات الزهرا، 1372.

4. جهانگیری، محسن، محی الدین بن عربی چهره برجسته‌ی عرفان اسلامی، چاپ ششم، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، 1390.

5. حسن زاده آملی، حسن، انسان کامل از دیدگاه نهج البلاغه، چاپ سوم، قم: انتشارات سلمان فارسی، 1365.

6. خمینی، روح، الله، شرح دعای سحر، به ترجمه: سید احمد، فهری، تهران، انتشارات فیض کاشانی، 1376.

7. دادخدا، خدایار، نام‌ها و القاب حضرت مهدی«عج» در عرفان اسلامی، انتظار موعود، شماره36، 1390.

8. رحیم پور، فروغ السادات، امامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی ;، تهران: انتشارات موسسه و تنظیم نشر آثار امام خمینی ;،1381.

9. رمضانی، مرضیه، کرامت انسان و انسان کامل در عرفان، آیینه پژوهش، شماره102،1385.

10. شایان فر، شهناز، انسان کامل از دیدگاه انسان کامل، شماره56، 1391.

11. شنبه ای، رقیه، انسان کامل از تجلی تا حلول، پژوهشنامه فرهنگ و ادب، شماره9، 1388.

12. طباطبایی، محمد حسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمّد باقر موسوى همدانى، ج16، چاپ پنجم ، قم: دفتر انتشارات اسلامى جامعه‏ى مدرسین حوزه علمیه قم، 1374.

13. کبیر،‌یحیی، عرفان ومعرفت قدسی، قم: انتشارات مطبوعات دینی، 1386.

14. مجلسی، محمد تقی، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، چاپ مکرر، تهران: انتشارات اسلامیه، بی‌تا.

15. موسوی حرمی، فاطمه سادات، بررسی جایگاه قرآن و روایات در نظریه انسان کامل، ماه دین، شماره175، 1391.

16. هیئت تحریریه، انسان کامل از دیدگاه قرآن، چاپ اوّل، بی‌جا: انتشارات مکاتباتی اسلام شناسی، 1362.

 
امتیاز دهی
 
 

بيشتر


تعداد بازديد اين صفحه: 35292
خانه | بازگشت | حريم خصوصي كاربران |
Guest (PortalGuest)

دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم (شعبه اصفهان)
مجری سایت : شرکت سیگما